عصب شناسی زبان
فهیمه نصیب ضرابی؛ محمود بی جن خان؛ حمید سلطانیان زاده؛ علی درزی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 1-26
چکیده
مسألهای که در دو دههی اخیرِ مطالعات عصبشناختی زبان بسیار به آن پرداخته شدهاست، چگونگی پردازش واژهها در مغز و تفاوتهای آن با پردازش واژههای ناآشناست. فرآیند دسترسی واژگانی در پردازش شنیداری کلام در همان 200 هزارم ثانیهی ابتدایی پس از شروع واژه، در مغز آغاز میشود. اینکه در کجای این مسیر راه واژهها، شبهواژهها ...
بیشتر
مسألهای که در دو دههی اخیرِ مطالعات عصبشناختی زبان بسیار به آن پرداخته شدهاست، چگونگی پردازش واژهها در مغز و تفاوتهای آن با پردازش واژههای ناآشناست. فرآیند دسترسی واژگانی در پردازش شنیداری کلام در همان 200 هزارم ثانیهی ابتدایی پس از شروع واژه، در مغز آغاز میشود. اینکه در کجای این مسیر راه واژهها، شبهواژهها و ناواژهها از هم جدا میشود، پرسشی است که سعی در پاسخگویی به آن برای فارسیزبانان داشتهایم تا به چگونگی فرآیند تشخیص واژهها، پردازش آنها نسبت به دیگر زنجیرههای آوایی، و نقض قواعد واجآرایی پی ببریم. حین یک آزمون تصمیمگیری-واژگانی شنیداری، سه نوع محرک همساخت (واژه، شبهواژه، ناواژه) در میان جملاتی با ساختار یکسان به شرکتکنندهها ارائه شد. فعالیت مغزی آنها در طول آزمون با استفاده از دستگاه الکتروانسفالوگرام یا ایایجی (eeg)[1] ثبت شد. دادههای پتانسیلهای رخدادی[2]، ایآرپی (ERP)، حاکی از آن بود که در نواحی پیشین مغز، در پردازش ناواژهها اثر مؤلفهی مثبت مؤخر (LPC) [3] مشاهده میشود که میتواند بازتابی از نقض قواعد واجآرایی زبان فارسی باشد. بهعلاوه، در نواحی آهیانه، اثر N400 برای ناواژهها و شبهواژهها مشهود بود که خبر از فعالیت بیشتر مغز در تلاش برای ایجاد همبستگی معنایی دارد. همچنین، بررسی تأخیر مؤلفهی N400 نشان داد که در نواحی آهیانه این اثر برای شبهواژهها زودتر از دیگر محرکها اتفاق میافتد. نتایج حاصل، در کنار شباهتهایی که با یافتههای پژوهشهای انجامشده در دیگر زبانها دارد، تفاوتهایی را نیز نشان میدهد که بیشتر به جایگاه مؤلفههای مشاهدهشده مربوط است.
زینب محمدابراهیمی جهرمی؛ زهرا کریمی باوریانی؛ عالیه کرد زعفرانلو؛ یدالله منصوری
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 27-54
چکیده
فرایند همگونی از فرایندهای رایجی است که در بیشتر زبانها به فراوانی یافت میشود. این فرایند اغلب به دو صورت پسرو و پیشرو روی میدهد. ﭘﮋوهش پیش رو به بررسی عواملی که در تعیین جهت فرایند همگونی دارای نقش هستند، پرداخته است. مبنای مورد استفاده، دیدگاه سیبویه بوده و دادههای بررسی شده از زبانهای فارسی، بختیاری، دوانی، لارستانی ...
بیشتر
فرایند همگونی از فرایندهای رایجی است که در بیشتر زبانها به فراوانی یافت میشود. این فرایند اغلب به دو صورت پسرو و پیشرو روی میدهد. ﭘﮋوهش پیش رو به بررسی عواملی که در تعیین جهت فرایند همگونی دارای نقش هستند، پرداخته است. مبنای مورد استفاده، دیدگاه سیبویه بوده و دادههای بررسی شده از زبانهای فارسی، بختیاری، دوانی، لارستانی و لری گردآوری شدهاند. این ﭘﮋوهش به بررسی عوامل نقشمند در جهت فرایند همگونی در زبانهای ایرانی غربی جنوبی غربی بر مبنای دیدگاه سیبویه پرداخته است. بدین منظور، پنج فرایند همگونی در این زبانها مورد بررسی قرار گرفتهاند. به باور دبیرمقدم (1393) زبانهای ایرانی غربی جنوبی عبارتند از فارسی، لارستانی، لارکی، دلواری، بختیاری، دوانی و لری. واحد بررسیها تکواﮊ و واﮊه، و جایگاههای مورد بررسی، مرز هجا و پایانه میباشند. به منظور گردآوری دادهها، هم از منابع کتابخانهای و هم میدانی بهره گرفته شده است. از جمله دستاوردهای این ﭘﮊوهش این است که مشخصههای ذاتی که مربوط به جایگاه و روش تولید هستند مانند ]+تیز[، ]+خیشومی[، جزو مشخصههای غالب در جهت همگونی است و واجهای دارنده چنین مشخصههایی قدرت لازم در غلبه و همگون کردن سایر واجها را دارند. همچنین، قدرت نسبی جایگاهی آغازه نسبت به پایانه، یکی دیگر از عواملی است که جهت همگونی را در این زبانها، مشخص میکنند و هنگامی که این دو عامل در فرایند با یکدیگر رقابت میکنند، خنثیشدگی روی داده و باعث بازداری از بروز همگونی میگردد. همگونی پیشرو در این زبانها رایجتر از پسرو میباشد.
کاربرد شناسی
بشیر جم
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 55-82
چکیده
زبان فارسی واژهها و عبارتهای مذهبی بسیاری را از عربی وام گرفته است. شماری از این واژهها و عبارتها نسبت به معنا یا بافت کاربردی اولیهشان دستخوش انواع گسترش معنا یا گسترش بافت کاربردی شدهاند. منظور از گسترش بافت کاربردی این است که معنای اولیة این واژهها و عبارتها تغییر نکرده، بلکه افزون بر به کار رفتن با معنی اولیۀ خود ...
بیشتر
زبان فارسی واژهها و عبارتهای مذهبی بسیاری را از عربی وام گرفته است. شماری از این واژهها و عبارتها نسبت به معنا یا بافت کاربردی اولیهشان دستخوش انواع گسترش معنا یا گسترش بافت کاربردی شدهاند. منظور از گسترش بافت کاربردی این است که معنای اولیة این واژهها و عبارتها تغییر نکرده، بلکه افزون بر به کار رفتن با معنی اولیۀ خود و در بافت اولیة خود کاربرد آنها به سایر حوزهها یا بافتها گسترش پیدا کرده است. پیکرة زبانی مورد بررسی شامل مجموعة واژهها و عبارتهای مذهبی بوده که چه با تغییر معنا یا گسترش بافت کاربردی و چه بدون هر گونه تغییری در گفتار به کار میروند. روش شناسایی و تشخیص نوع تغییر یا گسترش در واژهها و عبارتهای مذهبی مبتنی بر شم زبانی نگارنده بوده است. این پژوهش توصیفی- تحلیلی با ارائة نمونههای بسیاری چگونگی این تغییرها و گسترشها را در چارچوب نظریة «ربط» اسپربر و ویلسون(1986) مورد بحث قرار میدهد. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان میدهد که گویشوران زبان فارسی با توجه به دانشها، تجربهها و اطلاعات زمینهای فرهنگی مشترکشان پیرامون واژهها و عبارتهای مذهبی هم معنای اولیة واژهها و عبارتهای مذهبی را میدانند، هم به معانی و کاربرد گسترشیافتة آنها دسترسی دارند. مطابق با نظریه «ربط» هنگامی که شنونده واژه یا عبارتی مذهبی را دریافت میکند، با در نظر گرفتن بافت موقعیت، آن را با اطلاعات زمینهای خود میسنجد و تطبیق میدهد و سرانجام درک میکند که منظور گوینده معنی اولیة آن واژه و عبارت مذهبی، یا معنی گسترشیافتة آن است.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
راضیه موسوی خو؛ زهره زرشناس؛ آتوسا رستم بیک تفرشی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 83-112
چکیده
زبان سغدی از زبانهای ایرانی میانهی شرقیست که به سه گروه مانوی، بودایی و مسیحی تقسیم میشود. در این پژوهش به بررسی آرایش سازههای متن سغدی بودایی «وِسَنترَه جاتَکَه» پرداخته شده است. تاکنون پژوهشی در باب ردهشناسی زبان سغدی بودایی صورت نگرفته است. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و تحلیلها از نوع کمی و کیفی است، ...
بیشتر
زبان سغدی از زبانهای ایرانی میانهی شرقیست که به سه گروه مانوی، بودایی و مسیحی تقسیم میشود. در این پژوهش به بررسی آرایش سازههای متن سغدی بودایی «وِسَنترَه جاتَکَه» پرداخته شده است. تاکنون پژوهشی در باب ردهشناسی زبان سغدی بودایی صورت نگرفته است. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و تحلیلها از نوع کمی و کیفی است، گردآوری دادهها به روش کتابخانهای است. چارچوب تحلیل، مؤلفههای تحلیل آرایش سازهی معرفیشده در دبیرمقدم (۱۳۹۲) و درایر (۱۹۹۲) است. از میان مجموع ۲۸ مؤلفهی معرفیشده در این آثار، ۱۵مؤلفهی وابسته به اسم بررسی شدهاند. بر مبنای نظریهی جهت انشعاب (BDT) برای زبانهای گوناگون میتوان دو وضعیت را متصور شد: راستانشعابی و چپانشعابی. پس از بررسی۲۹۱۲ جفتعنصر وابسته به اسم موجود در متن، مشخص شد که زبان سغدی بودایی بر اساس فرضیهی جهت انشعاب، گرایش به چپانشعابی بودن دارد. به طوریکه در ۵ مؤلفه راستانشعابی یا هستهآغاز است و در ۸ مؤلفه چپانشعابی یا هستهپایان است.
رده شناسی زبان
حامد مولایی کوهبنانی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 113-140
چکیده
یکی از کاربردهای ضمیر ابقایی در ساخت موصولی برخی زبانهای دنیاست. براین اساس، ضمیر ابقایی اشاره به ضمیری همنمایه با هسته اسمی ساخت موصولی دارد که درون بند موصولی ظاهر میشود. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با بررسی کارکرد ضمیر ابقایی در انواع ساختهای موصولی هستهدار فارسی، میزان انطباق رفتار این زبان با جهانیها سنجیده شود. براین ...
بیشتر
یکی از کاربردهای ضمیر ابقایی در ساخت موصولی برخی زبانهای دنیاست. براین اساس، ضمیر ابقایی اشاره به ضمیری همنمایه با هسته اسمی ساخت موصولی دارد که درون بند موصولی ظاهر میشود. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با بررسی کارکرد ضمیر ابقایی در انواع ساختهای موصولی هستهدار فارسی، میزان انطباق رفتار این زبان با جهانیها سنجیده شود. براین اساس دو هدف عمده در این پژوهش وجود دارد. هدف نخست مربوط به تعیین شیوۀ تولید ضمیر ابقایی در ساخت موصولی فارسی طبق سه الگوی جهانی موجود است. هدف دوم، بازبینی رفتار فارسی در سلسلهمراتب دسترسی کینان و کامری (1977) است. نتایج پژوهش در رابطه با هدف نخست، نشان میدهد که فارسی با توجه به استفاده از متمم-نمای «که» در ابتدای بند موصولی، داشتن ضمیر ابقایی در ساخت جزیرهای قوی و خوانش یکسان جمله هنگام کاربرد ضمیر ابقایی و خلا، این ضمیر را به صورت پایهزایشی تولید میکند. نتایج پژوهش در رابطه با هدف دوم نیز حاوی پیشنهادی در رابطه با جایگاه فارسی در راهبرد حفظ ضمیر در سلسلهمراتب دسترسی است. در حالی که طبق نظر کینان و کامری (1977) راهبرد موصولیسازی فارسی با هسته فاعلی لزوما خلا و با هستۀ متممی لزوما حفظ ضمیر است، به نظر میرسد در هر دو ساخت فوق میتوان تحت شرایط خاص از راهبرد رقیب نیز بهره برد.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
طواق گلدی گلشاهی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 141-166
چکیده
زبان فارسی در سرزمین وسیع ایران از دیرباز مورد استفاده بوده و به علّت رسایی، شیوایی و سادگی از نظر دستوری و آوایی، مورد توجّه پادشاهان و درباریان بوده و همواره زبان-های ایرانی دیگر را تحت تأثیر قرار داده است. زبان کُردی که یکی از زبانهای مهم ایرانی است به سبب نزدیکی به زبان فارسی و همسایگی با آن زبان و رسمی بودن زبان فارسی در بسیاری ...
بیشتر
زبان فارسی در سرزمین وسیع ایران از دیرباز مورد استفاده بوده و به علّت رسایی، شیوایی و سادگی از نظر دستوری و آوایی، مورد توجّه پادشاهان و درباریان بوده و همواره زبان-های ایرانی دیگر را تحت تأثیر قرار داده است. زبان کُردی که یکی از زبانهای مهم ایرانی است به سبب نزدیکی به زبان فارسی و همسایگی با آن زبان و رسمی بودن زبان فارسی در بسیاری از مناطق کُردنشین، مانند دیگر زبانهای ایرانی، تأثیرات فراوانی را از زبان فارسی پذیرفته است. یکی از گویشهای زبان کُردی که در محیطی فارسیزبان، قرار گرفته و احتمال تأثیرپذیری آن گویش از گویشهای دیگر کُردی بیشتر است، گویش کُرمانجی خراسانی است که شاخهای از کُرمانجی شمالی است. مسألة اصلی در این پژوهش، تأثیر واژگانی زبان فارسی بر گویش کُرمانجی خراسانی بوده است و هدف، شناسایی کیفیّت و میزانِ تأثیر زبان فاسی از نظر واژگانی بر کُردی کُرمانجی خراسانی است و در این راستا از روش تحقیق میدانی- کتابخانهای و ابزار پرسشنامه و مصاحبه بهره گرفته شده است. از بررسی واژگان مشهور و پرکاربرد کُرمانجی خراسانی، این نتیجه، حاصل شده که زبان فارسی بر این گویش، اثرگذار بوده امّا این تأثیرات، اندک بوده است. از مجموع 342 واژة بررسی شده که در گویش کُرمانجی خراسانی رایج است، تعداد 23 واژة آن از زبان فارسی وام گرفته شده است. بر این اساس، نسبت واژگان فارسی در کُرمانجی خراسانی (6.72%) است. در بررسی کنایات و ترکیبات عامیانه نیز این نتیجه به دست آمده است که بعضی کنایات و ترکیبات عامیانة فارسی، عیناً وارد گویش کُرمانجی خراسانی شده و در بعضی موارد، ترجمة آنها راه یافته است و گاه، معادل فارسی آنها به گویش کُرمانجی خراسانی ورود پیدا کرده است؛ به این ترتیب، 40% کنایات و ترکیبات عامیانه، از زبان فارسی، وام گرفته شده و 60% کُردی است.
تحلیل گفتمان
حسین لعل عارفی؛ علی اکبر شریعتیفر؛ علی عشقی سردهی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 167-190
چکیده
استعارۀ مفهومی در عرصههای مختلفی همچون متون سیاسی، رسانهای و ادبی مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است. در پژوهش حاضر سعی شده است استعارۀ مفهومی در شعر معاصر پژوهش شود. این پژوهش در اصل به نقش استعارۀ مفهومی در ساخت و گزینش استعارهها در اشعار شاملو و نادرپور توجه دارد و میکوشد این نکته را نشان دهد که میتوان پذیرفت استعاره، ...
بیشتر
استعارۀ مفهومی در عرصههای مختلفی همچون متون سیاسی، رسانهای و ادبی مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است. در پژوهش حاضر سعی شده است استعارۀ مفهومی در شعر معاصر پژوهش شود. این پژوهش در اصل به نقش استعارۀ مفهومی در ساخت و گزینش استعارهها در اشعار شاملو و نادرپور توجه دارد و میکوشد این نکته را نشان دهد که میتوان پذیرفت استعاره، ابزاری برای بازنمایی مفاهیم خاص اجتماعی در اشعار مذکور است؟ در این پژوهش دادهها از مجموعه اشعار احمد شاملو و نادرپور استخراج شده و بر اساس نظریه استعارۀ مفهومی لیکاف و جانسون تجزیه و تحلیل شدهاند. نتایج پژوهش نشان میدهد که مفاهیم مختلف از جمله مفاهیم اجتماعی و به ویژه زن در اشعار شاملو و نادرپور وجود دارد، اما میزان این موضوع در اشعار شاملو به مراتب بیشتر از اشعار نادرپور است؛ چرا که زمینه معنایی جنگ در استعارههای مفهومی اشعار شاملو بیشتر از اشعار نادرپور است. بنابراین نتایج پژوهش حاکی از آن است که عوامل موثر در ساخت و گزینش استعاره در اشعار زن، نگرش و اندیشه شاعر، احساسات او و فضای اجتماعی حاکم بر روزگار شاعران هستند و این عامل نقش مهمی در ساخت و گزینش استعاره ایفا میکند.
معنا شناسی
مریم گلشن؛ شمس الحاجیه اردلانی؛ سیدجعفر حمیدی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 191-212
چکیده
روایتشناسی موضوعی است که کسانی چون تزوتان تودوروف، نورمن فریدمن، ژاپ لینولت، ژرالدپرس، اشتانسل و ژرارژنت دربارۀ آن سخن گفتهاند. نزدیک چهار دهه است این مقوله، بهعنوان علمی مستقل در غرب، جای خود را باز کردهاست و از دیدگاه ساختارگرایان به مطالعۀ طبیعت، شکل و نقش روایت میپردازد و میکوشد توانایی و فهم متن روایت را نشان دهد. ژرار ژنت، ...
بیشتر
روایتشناسی موضوعی است که کسانی چون تزوتان تودوروف، نورمن فریدمن، ژاپ لینولت، ژرالدپرس، اشتانسل و ژرارژنت دربارۀ آن سخن گفتهاند. نزدیک چهار دهه است این مقوله، بهعنوان علمی مستقل در غرب، جای خود را باز کردهاست و از دیدگاه ساختارگرایان به مطالعۀ طبیعت، شکل و نقش روایت میپردازد و میکوشد توانایی و فهم متن روایت را نشان دهد. ژرار ژنت، به باور بسیاری از محققان، کاملترین طرح نظری را در این زمینه به دست داده است. از دیدگاه وی زاویه دید یا کانون روایت پنجرهای است که نویسنده پیش روی خود میگشاید تا از آن به رویدادهای داستان بنگرد. براساس الگوی روایت شناسی او، متون مختلف ادبی را بررسی کرد و دید تازهای را به روی آنها گشود. در این پژوهش، با بهرهگیری از روش توصیفی–تحلیلی، شگردهای روایی را در رمان پلنگهای کوهستان امین فقیری بر اساس نظریۀ کانون روایت ژنت مورد بررسی قرار خواهدگرفت. حاصل این پژوهش بیان میدارد داستان «پلنگهای کوهستان» فقیری مجموعۀ در همتنیدهای از شیوهها و روشهای روایی مختلف است. نویسنده (راوی) کانون توجهاش را به روایت معطوف داشتهاست. او از غم و شادی، از عشق و نفرت، از جنگ و گریز، از دشمن و دوست و هر آنچه که به روایتش کمک کند، بهره بردهاست تا درونیات شخصیتها را به صورتی مستقیم و یا غیر مستقیم بیان کند.
سیده مرضیه عباسی؛ علیرضا خرمایی؛ امیرسعید مولودی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 213-246
چکیده
پژوهش حاضر به مطالعة فرایند دخیل در پیدایش گفتماننمای «یعنی» در زبان فارسی از منظر دستور گفتمان (کالتنباخ و همکاران، 2011) و در چارچوب دیدگاه هاینه (2013) که مبتنی بر این دستور است، میپردازد. هاینه بیان میکند که فرایند «کاربردیشدگی» سبب شکلگیری گفتماننماها میشود. از نظر او، پدیدهای به نام «انتقال» هستة اساسی ...
بیشتر
پژوهش حاضر به مطالعة فرایند دخیل در پیدایش گفتماننمای «یعنی» در زبان فارسی از منظر دستور گفتمان (کالتنباخ و همکاران، 2011) و در چارچوب دیدگاه هاینه (2013) که مبتنی بر این دستور است، میپردازد. هاینه بیان میکند که فرایند «کاربردیشدگی» سبب شکلگیری گفتماننماها میشود. از نظر او، پدیدهای به نام «انتقال» هستة اساسی هر نوع کاربردیشدگی را تشکیل میدهد و با این وصف، کاربردیشدگی را فرایندی مجزّا و متمایز از دستوریشدگی میداند. براساس این فرایند، یک واحد زبانی، با انتقال از «دستور جمله» به «دستور معترضه»، کاربردها و نقشهای معنایی جدیدی با توجه به شبکة پیچیدة موقعیت گفتمان پیدا میکند و به یک گفتماننما تبدیل میشود. با توجه به چارچوب هاینه، دادههای زبان فارسی از قرن چهارم تا چهاردهم گردآوری شد، بدین صورت که از هر قرن دو اثر شاخص انتخاب گردید و موارد وقوع «یعنی» به صورت دستی در آنها مشخص شد. بررسی سیر تحوّل «یعنی» بر اساس دادههای زبان فارسی در طول زمان، انطباق این دادهها با چارچوب هاینه، و افزایش کاربرد این عنصر زبانی بهعنوان «واحد دستور معترضه» در گذر زمان نشان میدهد که فرایند دخیل در ظهور این گفتماننما همان کاربردیشدگی است که در مرکز آن، پدیدة انتقال قرار دارد و در این میان، تا آنجا که به «یعنی» مربوط میشود، با فرایند «دستوریشدگی» سر و کار نداریم.
مریم درپر
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 247-276
چکیده
پژوهش حاضر، جهت بررسی مراکز زایش معنا بهعنوان مسئلهای قابل پژوهش که میتواند به گونهشناسی دقیقتر شعر نو فارسی منجر شود، به بررسی و مطالعۀ شعر هزارۀ دوم آهوی کوهی (شفیعی کدکنی، 1395) میپردازد؛ با طرح این پرسشها که مراکز زایش معنا در هزارۀ دوم آهوی کوهی کدامند، با یکدیگر چه نوع ارتباطی دارند، در نتیجۀ تعامل این مراکز، ...
بیشتر
پژوهش حاضر، جهت بررسی مراکز زایش معنا بهعنوان مسئلهای قابل پژوهش که میتواند به گونهشناسی دقیقتر شعر نو فارسی منجر شود، به بررسی و مطالعۀ شعر هزارۀ دوم آهوی کوهی (شفیعی کدکنی، 1395) میپردازد؛ با طرح این پرسشها که مراکز زایش معنا در هزارۀ دوم آهوی کوهی کدامند، با یکدیگر چه نوع ارتباطی دارند، در نتیجۀ تعامل این مراکز، فرایند نشانگی نامحدود چگونه پیش میرود و درنهایت تعدد مراکز تولید معنا چه تأثیری بر جریان حسی- زیبایی شعر دارد. نتایج پژوهش نشان میدهد که در هزارۀ دوم آهوی کوهی رابطۀ بین شعر و نقاشی از نوع بینامتنیت درونفرهنگی و بینانشانهای است. باز بودن گفتمان دیداری کاشی «مزگت/ مسجد پیر» به شاعر این امکان را میدهد که گریز از سپهر نشانهای بسته و تکصدای امروز/اکنون به سپهر نشانهای باز و چندصدای دیروز/ گذشته را عملی گرداند. با تبدیل کارکرد شمایلی نشانههای کاشی به کارکرد نمادین در شعر، فضای فیزیکی یا خردهفضای کاشی تبدیل به کلانفضا یا فضای مجازی میشود و زایش معنا را در جریانی بههمآمیخته، چندبعدی، سلسلهمراتبی و در فضای ژرف و بیپهنای تاریخ کهن ایران پیش میبرد. در این جریان، فضای گفتمانیی پدید میآید که متناقضها به جای نفی یکدیگر به همزیستی و تعامل دست مییابند و "کاشی مزگت پیر" از همۀ گفتمانها میزبانی میکند. در فرایند نشانهای دیگر، شمایلهای کاشی تبدیل به نمایه شده و از طریق استعارههای ترکیبی بُعد عمیق و غیرمحسوس معنا را خلق میکند که اشاره به «خود» دارد. در این شعر حس درونی، قویترین بعد حسی- اداراکی است که حواس ظاهری را از کار میاندازد و درقالب تجربهای ناب، راه بردن از خود به بیخودی را در قالب تصویرهای زیبا و منحصربهفرد نشان میدهد. با توجه به اینکه در این شعر، مرکز غالب تولید معنا تاریخ و فرهنگ ایران است، در زیرگونۀ مفاخرۀ فرهنگی طبقهبندی میشود. پژوهش با رویکرد نشانهشناسی پساساختارگرا و به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است.
گویش شناسی
فرانک رمضانی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 275-298
چکیده
زبان به عنوان یک ابزار ارتباط و گویشهای به عنوان بخشهای در معرض تغییر و تکامل یک زبان همواره مورد توجه پژوهشگران بودهاند. از نظر زبانشناسان، عوامل جغرافیایی و اجتماعی در بروز و پیدایش گویشها تاثیر دارند. گردآوری و مستندسازی گویشهای محلی، برای طبقهبندی گویشهای ایران، و تدوین فرهنگ تاریخی زبان فارسی اهمیت بسزایی دارد. ...
بیشتر
زبان به عنوان یک ابزار ارتباط و گویشهای به عنوان بخشهای در معرض تغییر و تکامل یک زبان همواره مورد توجه پژوهشگران بودهاند. از نظر زبانشناسان، عوامل جغرافیایی و اجتماعی در بروز و پیدایش گویشها تاثیر دارند. گردآوری و مستندسازی گویشهای محلی، برای طبقهبندی گویشهای ایران، و تدوین فرهنگ تاریخی زبان فارسی اهمیت بسزایی دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تطبیقی ساختار دستوری-واژگانی دو گونۀ زبانی لری آباده و فارسی نو است و دادهها در این پژوهشِ کیفی به روش میدانی-کتابخانهای و از طریق مصاحبه با گویشوران این دو گونۀ زبانی و نیز منابع معتبر گردآوری شدهاند. در حقیقت این پژوهش میکوشد تا با مقایسۀ ساختار دو گویش لری آباده و فارسی نو نشان دهد که ساختار واژگانی و آوایی آنها چگونه است و در گذر زمان دستخوش چه تغییراتی شدهاند؟ با بررسی و تحلیل واژههای گویشی، برخی ابهامات متون فارسی نوشته شده به خطوط ایرانی با خط عربی-فارسی نیز برطرف میشود. نتایج این پژوهش نشان داد که ساخت آوایی گویش آباده (لری) به لحاظ دستوری و واژگانی با فارسی نو پیوند نزدیکی دارد.
زبانشناسی عمومی
حدائق رضائی؛ الهام کاظمی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 299-328
چکیده
هدف مطالعه حاضر این است که بازنمود طرحوارههای تصوری در توصیفات زبانی کودکان بینا و نابینا در دو گروه سنی 6-8 و 8-10 سال را مورد بررسی قرار دهد تا مشخص شود که فقدان حس بینایی تا چه حد میتواند در بازنمایی سه طرحواره مد نظر در تحقیق، (طرحوارههای فضا، مسیر و نیرو) مؤثر باشد. به این منظور، از 10 کودک بینا و 10 کودک نابینا خواسته شد تا در قالب ...
بیشتر
هدف مطالعه حاضر این است که بازنمود طرحوارههای تصوری در توصیفات زبانی کودکان بینا و نابینا در دو گروه سنی 6-8 و 8-10 سال را مورد بررسی قرار دهد تا مشخص شود که فقدان حس بینایی تا چه حد میتواند در بازنمایی سه طرحواره مد نظر در تحقیق، (طرحوارههای فضا، مسیر و نیرو) مؤثر باشد. به این منظور، از 10 کودک بینا و 10 کودک نابینا خواسته شد تا در قالب مصاحبه 20 موقعیت عینی را توصیف کنند که در مجموع، 944 جمله حاوی سه طرحواره از دادهها استخراج شد. بررسیهای آماری نشان میدهد که کودکان بینا در قیاس با کودکان نابینا به طور میانگین و به شکل معناداری سه طرحواره را به میزان بیشتری به کار بردهاند؛ به طوری که میانگین رتبهای برای کودکان بینا 33/4 و برای کودکان نابینا 67/2 میباشد. به نظر میرسد کودکان نابینا به این علت که فاقد یکی از حواس پنجگانه هستند؛ دریافتهای حسی-ادراکی محدودتری نسبت به گروه مقابل دارند و گستره محدودتری از محیط را ادراک کرده و آن را به زبان نیز منتقل میکنند. این در حالی است که عامل سن تأثیر چندانی در بازنمایی طرحوارهها نداشته است. علاوهبراین، بررسی تفاوت بازنمایی تکتک طرحوارهها نشان داد که کودکان نابینا از طرحواره فضا به میزان بیشتری نسبت به کودکان بینا استفاده کردهاند. در مقابل، کودکان بینا طرحواره نیرو را به طور معنادار در قیاس با کودکان نابینا به میزان بیشتری به کار بردهاند که به نظر میرسد چنین تفاوتی با میزان پیچیدگی طرحوارههای تصوری مرتبط باشد.