امید دربر؛ حمیدرضا میرزاجانی؛ عباس شیخ الاسلامی؛ اعظم استاجی
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، صفحه 1-29
چکیده
یادداشتهای خودکشی تنها مدرک قابل اعتنا در پروندههای مرگ مشکوکی است که با عنوان خودکشی در شعب ویژۀ قتل عمد مطرح میشوند. از همین رو احراز اصالت یا جعلی بودن آن نقش انکارناپذیری در تشخیص قتل عمد از خودکشی و نیز تصمیم قضایی در مرحلۀ تحقیقات مقدماتی و صدور حکم بر عهده دارد. ازآنجاکه محتوای این یادداشتها دارای «دادههای زبانی» ...
بیشتر
یادداشتهای خودکشی تنها مدرک قابل اعتنا در پروندههای مرگ مشکوکی است که با عنوان خودکشی در شعب ویژۀ قتل عمد مطرح میشوند. از همین رو احراز اصالت یا جعلی بودن آن نقش انکارناپذیری در تشخیص قتل عمد از خودکشی و نیز تصمیم قضایی در مرحلۀ تحقیقات مقدماتی و صدور حکم بر عهده دارد. ازآنجاکه محتوای این یادداشتها دارای «دادههای زبانی» است، میتوان از رویکرد زبانشناسی حقوقی و یافته های آن در مسائل قضایی در دهههای اخیر بهره برد. این رویکرد منجر به پیدایش پیشرفت علمی در بررسی یادداشتها ازجمله؛ تحلیل گفتمان، سبکشناسی جنایی، معناشناسی قضایی، تحلیل محتوای مضمونی و ... شده است. این پژوهش با بررسی یادداشتها از طریق تحلیل محتوای مضامین میکوشد به این پرسشها پاسخ دهد: آیا مضامین موجود دریادداشتها تکرار پذیر هستند؟ آیا رابطۀ معناداری بین مضامین پرتکرار و وقوع آنها در جامعۀ آماری نمونه با جامعۀ آماری وجود دارد؟ این پژوهش با تکیه بر روش تحلیلِ محتوای براون و کلارک (2006) پانزده مضمون اصلی را شناسایی و مورد آزمون دوجملهای قرارداد. ازبین پانزده مضمون اصلی، مضامینِ ارجاع به اشخاص، دستورالعملها و اطلاعات با نود درصد تکرار پذیری درجامعۀ آماری مورد شناسایی قرارداد تا ازاین نتایج به عنوان یکی از قرائن واماراتِ مثبته در تشخیص یادداشتهای واقعی از ساختگی بهره جست.
تحلیل گفتمان انتقادی
مریم درپر
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، صفحه 31-58
چکیده
شناخت گونهها و زیرگونههای شعر فارسی مسئلهای اساسی است؛ پژوهش حاضر با هدف کمک به گونهشناسی شعر معاصر فارسی، «سوژۀ بیآشیانه» را بهعنوان خصیصۀ سبکی بخشی از شعر نو و سپید که شعر سیاسی- انتقادی نامیده می-شود، معرفی میکند و بر همین مبنا به مطالعه و گونهشناسی شعر سیاسی- انتقادی چهار شاعر برجستۀ معاصر- نیما یوشیج، اخوان ...
بیشتر
شناخت گونهها و زیرگونههای شعر فارسی مسئلهای اساسی است؛ پژوهش حاضر با هدف کمک به گونهشناسی شعر معاصر فارسی، «سوژۀ بیآشیانه» را بهعنوان خصیصۀ سبکی بخشی از شعر نو و سپید که شعر سیاسی- انتقادی نامیده می-شود، معرفی میکند و بر همین مبنا به مطالعه و گونهشناسی شعر سیاسی- انتقادی چهار شاعر برجستۀ معاصر- نیما یوشیج، اخوان ثالث، شاملو و شفیعی کدکنی- میپردازد. با طرح این پرسشها که طردشدگی در قالب چه ابژههای هراسآوری در شعر واقعیت پیدا کرده و سوژۀ طردشده از طریق چه گفتمانهایی به طرد و رد قدرت بهعنوان امر آلوده پرداخته است و در نهایت چگونه در درون شبکۀ پیچیدۀ قدرت اتخاذ جایگاه نموده و نقطههای مقاومت ایجاد کرده است. با مطالعۀ شعر معاصر برمبنای نظری مذکور، نتایج پژوهش چهار زیرگونۀ شعری را نشان میدهد: زیرگونۀ شعر سیاسی- انتقادی نیما یوشیج امیدوارانه، سازشپذیر و مصالحهجو است. شعر مهدی اخوان ثالث مقاومتی ضروری، تنها و سازشناپذیر را نشان میدهد که طرد هویتی در گفتمان سیاسی آن آشکار است؛ از اینرو شعر اخوان را در زیرگونۀ مبارزه و خشم طبقهبندی میکنیم. در شعر شاملو، سوژه در جدال دائم بین مرگ و زندگی به سر میبرد و مرگ وجه غالب شعر سیاسی- انتقادی او است، سوژه برای نجات از نابودی به دامن معشوق پناه میبرد و دو گفتمان عشق و مبارزه درهممیآمیزد؛ از این رو عنوان شعر انتقادی- تغزلی را برای آن مناسب میدانیم و سرانجام در شعر انتقادی شفیعی کدکنی مویه و درد از دست دادن شکوه و شکوت دیرین برجسته است، لذا شعر انتقادی او را شکوههای دردآمیز مینامیم.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
لیلا روحانی سروستانی؛ محمدعلی آتش سودا؛ سمیرا رستمی
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، صفحه 59-86
چکیده
اصولاً نشانه و معنا در علم زبانشناسی مکمل یکدیگر هستند و هر کدام بدون دیگری چیزی به حساب نمیآید، عطار در گفتمانی که از آتش در آثار عرفانی خود ارایه میدهد، گونهای از نشانه مشهود است که آتش نه تنها در جایگاه یک وسیلۀ گرمابخش، که در جایگاه معنا و مفهوم دیگری نیز بروز میکند، که بررسی آن بیشتر در حوزۀ ساختار جانشینی زبانی شکل می-گیرد. ...
بیشتر
اصولاً نشانه و معنا در علم زبانشناسی مکمل یکدیگر هستند و هر کدام بدون دیگری چیزی به حساب نمیآید، عطار در گفتمانی که از آتش در آثار عرفانی خود ارایه میدهد، گونهای از نشانه مشهود است که آتش نه تنها در جایگاه یک وسیلۀ گرمابخش، که در جایگاه معنا و مفهوم دیگری نیز بروز میکند، که بررسی آن بیشتر در حوزۀ ساختار جانشینی زبانی شکل می-گیرد. پرسشهای اصلی ما این است که آتش در شعر عطار نیشابوری چه حالتهایی پیدا میکند، چگونه به جریان در میآید و گسترش مییابد؛ همچنین چگونه آتش میتواند معناآفرینی کند و چه معانی و ارزشهایی را ایجاد میکند؛ همچنین آتش و همبستههای آن با کدام نظامهای نشانه- معناشناسی از قبیل تنشی، حسی- ادراکی، عاطفی و زیباییشناختی ارتباط دارند؟ در این فرآیند نشانهها معمولاً در پیوند با معناها در قالب سیال، پویا و چند بعدی شکل میگیرند. این روش قادر است ضمن تجزیه و تحلیل متون ادبی و عرفانی ، خوانشی دگرگون از آنها آشکار کند. بررسی در آثار عطار نشان می دهد که وی با رویکردی تازه به پدیده ها از جمله آتش در پیوندی حسی ـ ادراکی معانی و مفاهیمی زیبا را رقم زند. عطار در این رویکرد زبانی، آتش را از نشانه شناسی ساختگرا به طرف نشانه ـ معناشناسی سیال سوق داده است. هدف از نگارش این مقاله بررسی نشانه ـ معناشناسی «آتش» در آثار عطار نیشابوری است که به شیوۀ تحلیلی ـ توصیفی انجام شده است. براساس این پژوهش میتوان نظامی برای درک بهتر مفاهیم مرتبط با نشانه- معنای آتش در شعر عطار نیشابوری به دست آورد.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
علی ایزانلو
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، صفحه 87-126
چکیده
نامهای خاص از مواردی است که ترجمه نمیشود و از زبانی به زبانی دیگر قرض گرفته میشود. زبانها بسته به ویژگیهای نظام واجی منحصر به فرد خود، تغییراتی در صورت نامهای قرضی میدهند. در این پژوهش تغییرات واجی نامهای کوچک تکجزئی در گونه ترکی رو به انقراض اسفیدانی (یکی از روستاهای شهرستان بجنورد) از منظر همزمانی مورد بررسی قرار گرفته ...
بیشتر
نامهای خاص از مواردی است که ترجمه نمیشود و از زبانی به زبانی دیگر قرض گرفته میشود. زبانها بسته به ویژگیهای نظام واجی منحصر به فرد خود، تغییراتی در صورت نامهای قرضی میدهند. در این پژوهش تغییرات واجی نامهای کوچک تکجزئی در گونه ترکی رو به انقراض اسفیدانی (یکی از روستاهای شهرستان بجنورد) از منظر همزمانی مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور، ابتدا، از میان نامهای اهالی روستا، با استناد به فهرستی از نامها و همچنین به صورت میدانی، 140 نام کوچک تکجزئی گردآوری شده است که با صورت معادل آنها در فارسی متفاوت بودند. سپس یک یک آنها با نام معادل خود در زبان فارسی معیار مقایسه و تفاوتهای آنها در قالب فرایندهای واجی شناسایی و دستهبندی شدهاند. پس از آن، انگیزههای واجی یا کاربردشناختی این تغییرات مورد بحث قرار گرفته است. فرایندهای واجی حذف واکه، همخوان یا حذف یک زنجیره واجی، نرمشدگی، افتادگی و افراشتگی از برجستهترین انواع فرایندها در بومیسازی دادهها بودهاند. یافتهها نشان میدهد انگیزههای گوناگونی در پس این تغییرات قابل شناسایی هستند: برخی از تغییرات در راستای همگونی با نظام واجی این گونه ترکی بوده است و برخی نیز به دلایل کاربردشناختی (مانند تحقیر، تحبیب، ایجاد صمیمیت و مخاطبشناسی) انجام گرفته است. دادهها و یافتههای این پژوهش میتواند در شناخت پژوهشگران از یک گونه اقلیت زبانی به طور کلی و فرایند قرضگیری نامهای کوچک به طور خاص سهم داشته باشد.
معنا شناسی
رضا کاظمیان؛ سمیه حاتم زاده
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، صفحه 127-153
چکیده
با ظهور ویروس کرونا، تعابیر استعارهای آن مورد توجه پژوهشهای متعددی قرار گرفت تا نقش نظام شناختی در درک یک مفهوم جدید و ناشناخته آشکار گردد. این در حالی است که پژوهشهای گذشته از اهمیت برخی فرایندهای مفهومی همچون نیرو-پویایی که نقش قابل توجهی در مفهوم پروری ویروس کرونا ایفا میکند باز مانده اند. لذا پژوهش حاضر با استفاده از مدل ...
بیشتر
با ظهور ویروس کرونا، تعابیر استعارهای آن مورد توجه پژوهشهای متعددی قرار گرفت تا نقش نظام شناختی در درک یک مفهوم جدید و ناشناخته آشکار گردد. این در حالی است که پژوهشهای گذشته از اهمیت برخی فرایندهای مفهومی همچون نیرو-پویایی که نقش قابل توجهی در مفهوم پروری ویروس کرونا ایفا میکند باز مانده اند. لذا پژوهش حاضر با استفاده از مدل کوچش (a2020، بزودی) که ترکیبی از نظریة استعارة مفهومی و نظام نیرو-پویایی است، به دنبال آشکار کردن نقش اساسی نیرو-پویایی در تفسیر استعارههای کرونا است. همچنین، این مقاله قصد دارد دریابد آیا ارتباط پایداری بین استعارة مفهومی (لیکاف و جانسون، 1989) و نیرو-پویایی (تالمی، 2000) وجود دارد تا درک عمیقتری از استعارههای کرونا حاصل شود. بدین منظور، با استفاده از یافتههای مطالعات پیشین حوزههای معنایی مورد نیاز را شناسایی نموده که عبارتند از جنگ، آتش، نیروی طبیعی، حیوان وحشی و ابزار که همگی شامل طرحوارة نیرو هستند. یافتههای این پژوهش حاکی از ارتباط میان استعارههای بیماری و نیرو-پویایی است که در درک بهتر ساختارهای استعارهای پیچیده کمک شایانی به ما نموده و ماهیتهای نیرو و گرایشهای آن را مشخص میکند.
تحلیل گفتمان
فرشته ناصری
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، صفحه 155-179
چکیده
تحلیل گفتمان شعر این امکان را به خواننده میدهد تا نسبت به جهانبینی شاعر، عقاید، باورها و انگارههای ذهنی او آگاهی پیدا کند. این مسأله در ارتباط با شعر شیعه و شعر عاشورایی که غالبا برپایة برجستهسازی قطب مثبت «خود» و حاشیهرانی قطب منفی «دیگری» بنا شدهاست، نمودی دوچندان دارد. ترکیببند محتشم کاشانی ازجمله شاهکارهای ...
بیشتر
تحلیل گفتمان شعر این امکان را به خواننده میدهد تا نسبت به جهانبینی شاعر، عقاید، باورها و انگارههای ذهنی او آگاهی پیدا کند. این مسأله در ارتباط با شعر شیعه و شعر عاشورایی که غالبا برپایة برجستهسازی قطب مثبت «خود» و حاشیهرانی قطب منفی «دیگری» بنا شدهاست، نمودی دوچندان دارد. ترکیببند محتشم کاشانی ازجمله شاهکارهای ادبیات فارسی است که نظام دوقطبی برجستهسازی و حاشیهرانی، نقش اساسی در شکلبندی گفتمان آن دارد. از آنجاکه این اثر در واکُنش به ظلمی که در واقعة عاشورا به امام حسین (ع) و اطرافیانش روا شد، شکل گرفت؛ لذا متن آن تبدیل به شبکة زبانیای میشود که بهخاطر بُعد تأویلی نشانهها و آگاهی محتشم نسبت به قدرت زبان و سطوح گفتمانی، هویت «خود» برجستهسازی میشود و هویت «دیگری» به حاشیهرانده میشود. در پژوهش حاضر تلاش بر آن است با تکیهبر روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به نظریة تحلیل گفتمان انتقادیِ وندایک، نظام گفتمانی ترکیببند محتشم بررسی شود. بُرش افقی گفتمانِ ترکیببند نشان میدهد حاشیهرانی هویت دیگری، قطب برجستة ترکیببند است (%61) که با بُرشهای عمودیای که شامل سطوح معنی، ساختار گزارهای، دستور زبان و استدلال است، این حاشیهرانی تقویت میشود.
نحو
آهو الوند؛ زینب محمدابراهیمی جهرمی
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، صفحه 181-201
چکیده
فعل مرکب یکی از پربسامدترین انواع فعل در زبان فارسی است و تاکنون موضوع پژوهشهای متعددی بوده است. این فعل درواقع محمول مرکبی است متشکل از یک جزء فعلی (همکرد) و یک یا چند جزء غیرفعلی (فعلیار) که با هم، معنایی را افاده میکنند. در این مقاله الگویی برای ساختار نحوی افعال مرکب دوجزئی در زبان فارسی بر پایۀ نظریۀ صرف توزیعی ارائه میدهیم. ...
بیشتر
فعل مرکب یکی از پربسامدترین انواع فعل در زبان فارسی است و تاکنون موضوع پژوهشهای متعددی بوده است. این فعل درواقع محمول مرکبی است متشکل از یک جزء فعلی (همکرد) و یک یا چند جزء غیرفعلی (فعلیار) که با هم، معنایی را افاده میکنند. در این مقاله الگویی برای ساختار نحوی افعال مرکب دوجزئی در زبان فارسی بر پایۀ نظریۀ صرف توزیعی ارائه میدهیم. در ساختار افعال مرکب بهازای هر یک از اجزا یک ریشۀ انتزاعی دخیل است. این ریشهها فاقد مقولۀ دستوری و جوهرۀ آوایی و صرفاً زنجیرهای از مشخصههای صوریاند. پس از ادغام و حرکت به فراخور ساخت نحوی موردنظر، یعنی پس از پایان اشتقاق نحوی، مطابق مبانی صرف توزیعی دستخوش فرایندهای پسانحوی میشوند. درنهایت گرههای نحوی، برای درج مؤخر واحدهای واژگاهی آماده میشوند. نشان میدهیم که ریشۀ مربوط به جزء غیرفعلی در جایگاه هستۀ گروه محمول وارد اشتقاق میشود و بار اصلی حمل جمله را به عهده دارد، این گروه خود در جایگاه خواهر گروه فعلی کوچک است که هستهاش با ریشۀ مربوط به جزء فعلی اشغال شده است. همچنین درمورد افعال مرکب گذرا، گروه فعلی کوچک شکافته است و گروه جهت ذیل آن قرار دارد.
روان شناسی زبان
فرزانه مقدم امینی؛ مزدک انوشه
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، صفحه 203-231
چکیده
جایگاه موضوعهای درونی فعل مسئلهای زبان ویژه است. در زبان فارسی تقدم و تاخر موضوعهای درونی نسبت به هم در ساختهای دومتعدی موضوعی قابل توجه و متفاوت از ساختهای دومفعولی در زبانهای دیگر است. در دستور زایشی جابهجایی مفعول که با قلب نحوی متفاوت است و در برخی از زبانها مانند زبانهای اسکاندیناوی رخ میدهد، نخستین ...
بیشتر
جایگاه موضوعهای درونی فعل مسئلهای زبان ویژه است. در زبان فارسی تقدم و تاخر موضوعهای درونی نسبت به هم در ساختهای دومتعدی موضوعی قابل توجه و متفاوت از ساختهای دومفعولی در زبانهای دیگر است. در دستور زایشی جابهجایی مفعول که با قلب نحوی متفاوت است و در برخی از زبانها مانند زبانهای اسکاندیناوی رخ میدهد، نخستین بار توسط هولمبرگ (1986) مطرح شد و فراگشت مفعول نام دارد. در این فرایند سازۀ مفعول از محل تولید خود به جایگاهی بالاتر منتقل میشود. در زبان فارسی کریمی (2005) و انوشه (1400) معتقدند مفعول مستقیم مشخص و همراه با «را» به جایگاهی بالاتر از مفعول غیرمستقیم جابهجا میشود. در این پژوهش برآنیم تا فراتر از مرزهای زبانشناسی با تکیه بر شواهد عملی و با کمک دو آزمون روانزبانشناختی از جمله قضاوت دستوری بودن و خوانش خودگام و در چارچوب نظریة پیچیدگی اشتقاقیِ مرنتز (2005) نشان دهیم در ساختهای دومتعدی و نیز در ساختهای دارای محمول ثانویه، فراگشتِ مفعول مستقیمِ رایی رخ میدهد و جملة حاصل بی نشان است اما، مفعول مستقیم بدون «را» دچار فراگشت نمیشود. هرگونه جابهجاییِ مفعول بهجز فراگشت، به انگیزههای کلامی صورت میگیرد و جملات نشان دار تولید میکند.