ابراهیم کنعانی
دوره 10، شماره 18 ، مرداد 1397، صفحه 1-20
چکیده
در پژوهشِ حاضر کارکرد نور در شعر سهراب سپهری بر اساس دیدگاه نشانه- معناشناختی، بررسی و تحلیل شده است. هدف اصلی از پژوهشِ پیش رو، بررسی وضعیت گفتمانی و تحولی نور در شعر سپهری با تکیه بر چهار دیوان شعر او با عنوانهای «شرق اندوه»، «مسافر»، «صدای پای آب» و «حجم سبز» میباشد. پرسشهای اصلی پژوهشِ پیشِ رو این است ...
بیشتر
در پژوهشِ حاضر کارکرد نور در شعر سهراب سپهری بر اساس دیدگاه نشانه- معناشناختی، بررسی و تحلیل شده است. هدف اصلی از پژوهشِ پیش رو، بررسی وضعیت گفتمانی و تحولی نور در شعر سپهری با تکیه بر چهار دیوان شعر او با عنوانهای «شرق اندوه»، «مسافر»، «صدای پای آب» و «حجم سبز» میباشد. پرسشهای اصلی پژوهشِ پیشِ رو این است که نور در شعر سپهری چه حالتهایی پیدا میکند، چگونه به جریان در میآید و گسترش مییابد؛ همچنین چگونه میتواند معناآفرینی کند؛ همچنین نور و همبستههای نوری با کدام نظامهای نشانه- معناشناسی ارتباط دارند؟ و آیا میتوان برای نظام نوری در شعر سپهری الگویی معرفی کرد. فرضیۀ ما این است که نور به عنوان یک ابژۀ معناساز عمل میکند و از طریق رابطۀ زنجیرهای حواس و در تعامل با حسهای مختلف دیداری، جسمانهای، لامسهای، بویایی و حسی- حرکتی معناآفرینی میکند. درواقع، نظام رخدادی و شوشی نور بستری را فراهم میآورد تا نظام زنجیرهای حسی شکل بگیرد. سوژه و ابژه در پرتو این نظام و در رابطهای ادراکی- حسی در تعامل با هم قرار میگیرند. نتیجۀ چنین فرایندی برخورداری شوشگر از حضوری استعلایی است. پژوهشِ حاضر با تحلیل نظام گفتمانی نوری توانسته الگویی را از چگونگی استحاله و استعلای گفتمان از منظر نور در شعر سپهری تبیین کند.
اسماعیل صفائی اصل؛ رضا مراد صحرائی
دوره 10، شماره 18 ، مرداد 1397، صفحه 21-53
چکیده
مقالة حاضر در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند و بر مبنای ردهشناسی نقشگرای نظاممند و مشخصاً تعمیمهای ردهشناختی متیسن (2004) انجام یافته است. هدف از انجام این پژوهش توصیف رفتارهای ردهشناختی نظام آغازگر در دستور بند سادة زبان فارسی بر مبنای تعمیمهای ردهشناختی متیسن و مقایسة رفتارهای ردهشناختی یادشدة زبان فارسی ...
بیشتر
مقالة حاضر در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند و بر مبنای ردهشناسی نقشگرای نظاممند و مشخصاً تعمیمهای ردهشناختی متیسن (2004) انجام یافته است. هدف از انجام این پژوهش توصیف رفتارهای ردهشناختی نظام آغازگر در دستور بند سادة زبان فارسی بر مبنای تعمیمهای ردهشناختی متیسن و مقایسة رفتارهای ردهشناختی یادشدة زبان فارسی با رفتارهای ردهشناختی نظام آغازگر در دستور بند سادة زبان انگلیسی بوده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان میدهند که با توجه به تعمیمهای ردهشناختی متیسن در ارتباط با نظام آغازگر، دو زبان فارسی و انگلیسی به استثنای یک مورد در بقیة مؤلفههای ردهشناختی رفتارهای یکسانی دارند. به بیانی مشخصتر، هر دو زبان فارسی و انگلیسی (1) دارای ساخت آغازگری-پایانبخشی یکسان هستند، (2) با آغازگرهای بینشان و نشاندار به یک شکل برخورد میکنند، (3) آغازگرهای نشاندار از نوع محض را از طریق واحدهای زبانی نشانهگذاری میکنند، (4) هر دو نوع آغازگر ساده و چندگانه را دارا هستند، و (5) با عناصر سازندة آغازگر چندگانه به یک شکل برخورد میکنند. اما زبان فارسی برخلاف زبان انگلیسی که نظام آغازگرش وجهمقید است دارای نظام آغازگر وجهآزاد میباشد.
محبوبه رستمی؛ محمود رضا قربان صباغ؛ رجبعلی عسکرزاده طرقبه
دوره 10، شماره 18 ، مرداد 1397، صفحه 55-78
چکیده
مرگ فروشنده اثر آرتور میلر نمایشنامه ای است با محوریت ماتریالسمِ دوران بعد از جنگ در آمریکا و همچنین سرخوردگی ویرانگر رویای آمریکایی. مقالۀ حاضر به طور کلی بر بازنمایی مفاهیم ایدئولوژیک در یکی از مکالمه هایی که بسیار مورد توجه قرار گرفته است، متمرکز است. این مکالمه بین شخصیتهای ویلی و هوارد صورت میگیرد. درگیریهای ...
بیشتر
مرگ فروشنده اثر آرتور میلر نمایشنامه ای است با محوریت ماتریالسمِ دوران بعد از جنگ در آمریکا و همچنین سرخوردگی ویرانگر رویای آمریکایی. مقالۀ حاضر به طور کلی بر بازنمایی مفاهیم ایدئولوژیک در یکی از مکالمه هایی که بسیار مورد توجه قرار گرفته است، متمرکز است. این مکالمه بین شخصیتهای ویلی و هوارد صورت میگیرد. درگیریهای این دو شخصیت در ویژگیهای زبانی این مکالمه نمایان است.با به کارگیری تحلیل مکالمه در دو سطح تحلیل گفتمان و کاربردشناسی، مطالعۀ حاضر به بررسی روابط قدرت پنهان بین این دو شخصیت میپردازد. از طریق تحلیل عینی مکانیسم نوبتگیری در مکالمه و قواعد مشارکت زبانی، هدف مقالۀ پیشرو آشکارسازی تأثیر روابط فرامتنی شخصیتهای اثر بر رفتار مکالمهای آنها است. نتایج بررسی اینگونه نشان میدهد که برخلاف اینکه انتظار میرود نوبتگیری در گفتوگو و قواعد گرایس مستقیماً تحت تأثیر جایگاه اجتماعی و قدرت اقتصادی شخصیتها باشد، روند ثابتی ندارند و دستخوش عوامل دیگری قرار دارد.
رضا سلطانی؛ محمد عموزاده
دوره 10، شماره 18 ، مرداد 1397، صفحه 79-100
چکیده
ساختهای سبک و مرکب در زبان فارسی بسیار فراوان هستند به گونهای که یک فعل سنگین میتواند به عنوان فعل سبک در ساختهای متعددی حضور داشته باشد. این مسئله باعث میشود که فعل سنگین بخشی از معنی اصلی خود را در این ساختها از دست بدهد و از معنی سرنمون خود دور شود. با این حال، سبک شدن به معنی آن نیست که نتوان روابط نظاممندی را میان فعل سنگین ...
بیشتر
ساختهای سبک و مرکب در زبان فارسی بسیار فراوان هستند به گونهای که یک فعل سنگین میتواند به عنوان فعل سبک در ساختهای متعددی حضور داشته باشد. این مسئله باعث میشود که فعل سنگین بخشی از معنی اصلی خود را در این ساختها از دست بدهد و از معنی سرنمون خود دور شود. با این حال، سبک شدن به معنی آن نیست که نتوان روابط نظاممندی را میان فعل سنگین و فعل سبک متناظر آن جستوجو کرد. هدف نوشتار حاضر بررسی این روابط در ارتباط با فعل سنگین «دادن» و ساختهای سبک حاصل از آن است. بررسی نمونههایی از این ساختها در چارچوب کلی معنیشناسی شناختی نشان میدهد که کاربردهای سبک «دادن» تا حد زیادی تابع ساختار معنایی این فعل هستند. حضور جنبههای مختلف این ساختار معنایی در ساختهای سبک را میتوان حاکی از آن دانست که سبک شدن فعل «دادن»، تا حد زیادی نظاممند بوده و تا چه حدی بر اساس انگیزههای شناختی قابل توضیح و تبیین است.
مزدک انوشه
دوره 10، شماره 18 ، مرداد 1397، صفحه 101-123
چکیده
زدودن عناصر زبانی از اشتقاق که با نام کلی حذف شناخته میشود، بحث پردامنهای در میان زبانشناسان بوده است. هرچند این پدیده گونههای مختلفی دارد، اما در اغلب آنها سازۀ محذوف معمولاً دارای مرجعی زبانی یا غیرزبانی است. از آن میان، فرایند کافت که عنصر فعلی را (با یا بدون وابستههایش) از جملههای همپایه حذف میکند، با توجه به ویژگیهایی ...
بیشتر
زدودن عناصر زبانی از اشتقاق که با نام کلی حذف شناخته میشود، بحث پردامنهای در میان زبانشناسان بوده است. هرچند این پدیده گونههای مختلفی دارد، اما در اغلب آنها سازۀ محذوف معمولاً دارای مرجعی زبانی یا غیرزبانی است. از آن میان، فرایند کافت که عنصر فعلی را (با یا بدون وابستههایش) از جملههای همپایه حذف میکند، با توجه به ویژگیهایی که دارد، ساخت چالشبرانگیزی در نظریههای نحوی بهشمار میرود. جانسون (2009) نشان میدهد که بهرغم شباهتهای کافت و شبهکافت در انگلیسی، این دو پدیده ساختهای متفاوتی هستند و اولی از رهگذر فرایند گذر مشترک شکل میگیرد و دومی پیامد نوعی حذف گروه فعلی است. در تقابل با تحلیل جانسون دربارۀ کافت در انگلیسی، مقالۀ حاضر استدلال میکند که کافت در فارسی گونهای بندزدایی است که طی آن گروه زمان از ساخت همپایۀ دوم حذف میشود، اما پیش از آن، سازههای باقیمانده به شاخص یک یا چند گروه نقشنما (مانند گروه مبتدا یا گروه کانون) ارتقا مییابند. این تحلیل تصریح میکند که بهدلیل ارتقای اجباری فعل از درون گروه فعلی، از یکسو ساخت شبهکافت در فارسی مجاز نیست و از سوی دیگر سازوکار حذف گروه فعلی به محو عنصر فعلی نمیانجامد.
زهره زرشناس؛ موسی محمودزهی؛ بهجت قاسم زاده
دوره 10، شماره 18 ، مرداد 1397، صفحه 125-149
چکیده
بُمپوری، گویش بلوچی رایج در شهر تاریخی بمپور در شهرستان ایرانشهر است که بر اساس جدیدترین تقسیمبندیها، در گروه گویشهای جنوبی این زبان قرار میگیرد. با توجه به اینکه زبان بلوچی از کهنترین زبانهای ایرانی محسوب میشود و در تأثیرپذیری از زبان فارسی معیار تا حد زیادی محافظهکار بوده، بسیاری از گویشهای آن، از جمله بمپوری ...
بیشتر
بُمپوری، گویش بلوچی رایج در شهر تاریخی بمپور در شهرستان ایرانشهر است که بر اساس جدیدترین تقسیمبندیها، در گروه گویشهای جنوبی این زبان قرار میگیرد. با توجه به اینکه زبان بلوچی از کهنترین زبانهای ایرانی محسوب میشود و در تأثیرپذیری از زبان فارسی معیار تا حد زیادی محافظهکار بوده، بسیاری از گویشهای آن، از جمله بمپوری برخی از ویژگیهای زبانهای کهنتر ایرانی را در خود حفظ کردهاند.در مقالة حاضر برخی از واجهای ایرانی باستان که سیر تحولشان در این گویش با دورة میانه و جدید زبانهای ایرانی متفاوت بوده است، از جمله واکههای مرکب /ai/، /au/، همخوان /v/ آغازی، همخوانهای /f/، /x/ آغازی و میانی، همخوانهای /p/، /t/، /č/، /d/، /k/، /g/ میانی و خوشههای همخوانی /ϑr/، /*dz/، /št/ و /*hv/ مورد بررسی قرار میگیرند و وجوه تشابه یا تفاوت آنها با واجهای دورة باستان، میانه و نو ایرانی مشخص میگردد، علاوه بر این، به فرایند گردش واکهای و پیشینشدگی واکهای در این گویش پرداخته میشود. در گام بعد هر کدام از واجهای مورد نظر در این گویش با دو گویش بلوچی همجوار، یعنی دلگانی و لاشاری مقایسه میشوند و در پارهای از موارد نیز مقایسههایی با زبان رودباری کرمان صورت میگیرد.
شهلا شریفی؛ نرجس بانو صبوری
دوره 10، شماره 18 ، مرداد 1397، صفحه 151-169
چکیده
دراین مقاله به بررسی نشانة تأکید در برخی گویشهای فارسی خراسان پرداخته میشود. گویشهای بررسی شده از هر سه استان یعنی شمالی، رضوی و جنوبی انتخاب شده اند و دادههای موردبررسی عمدتاً از طریق گویشوران و در برخی موارد از پایان نامه های نگارش شده در خصوص این گویشها گردآوری شده اند. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی ...
بیشتر
دراین مقاله به بررسی نشانة تأکید در برخی گویشهای فارسی خراسان پرداخته میشود. گویشهای بررسی شده از هر سه استان یعنی شمالی، رضوی و جنوبی انتخاب شده اند و دادههای موردبررسی عمدتاً از طریق گویشوران و در برخی موارد از پایان نامه های نگارش شده در خصوص این گویشها گردآوری شده اند. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است و برای ارائه تبیین، برخی دیگر از گویشهای ایرانی بررسی شدهاند. نتایج تحقیق نشان میدهد گویشهای موردبررسی را به لحاظ کاربرد نشانه تأکید میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ دستهای که همانند فارسی گفتاری امروز در نقش تأکیدی و غیرتأکیدی از نشانه /ke/ استفاده میکنند و دستهای که دو نشانه مختلف با منشأ تاریخی مختلف یعنی /ke/ku و /xo/xâ/x/ را بهکار میبرند. بررسی دیگر گویشهای ایرانی نیز مشخص کرد که این گویشها مانند دسته دوم از گویشهای خراسان/xo/xu/ را برای تأکید و /ke/ge/gǝ را برای نقشهای غیرتأکیدی بهکارمیبرند. با توجه به پیشینه تاریخی این دو نشانه، به نظرمیرسدکه دسته دوم از گویشهای خراسان و گویشهای ایرانی موردبررسی، xu /xo/xâ/x/ را که بازمانده /xwad/ فارسی میانه است و به عنوان ضمیر یا قید تأکیدی استفاده میشده با اندکی دستوری شدگی بهعنوان نشانه تأکید، مورداستفاده قرارداده اند حال آنکه در فارسی و گویشهای دسته اول خراسان این است که با گسترش نقش به عنوان نشانه تأکید نیز به کارگرفته شده است.