تحلیل گفتمان
حسین بازوبندی؛ علی حاجی خانی
دوره 15، شماره 1 ، خرداد 1402، ، صفحه 23-52
چکیده
در حوزه تحلیل گفتمان، تجزیه و تحلیل ژانر مقالات پژوهشی در چند دهه اخیر توجه ویژهای را به خود معطوف ساخته است. در این میان، بررسی بخش مقدمه یک مقاله پژوهشی که به عنوان نقشه راه و پیشنمایشی برای درک بخش-های بعدی مقاله و همچنین معیاری بسیار مهم برای ارزیابی کل آن مقاله محسوب میشود بیشترین مطالعات ژانربنیاد را در بیشتر حوزههای ...
بیشتر
در حوزه تحلیل گفتمان، تجزیه و تحلیل ژانر مقالات پژوهشی در چند دهه اخیر توجه ویژهای را به خود معطوف ساخته است. در این میان، بررسی بخش مقدمه یک مقاله پژوهشی که به عنوان نقشه راه و پیشنمایشی برای درک بخش-های بعدی مقاله و همچنین معیاری بسیار مهم برای ارزیابی کل آن مقاله محسوب میشود بیشترین مطالعات ژانربنیاد را در بیشتر حوزههای تخصصی و دانشگاهی به خود اختصاص داده است. با وجود این، یکی از ژانرهایی که تاکنون هیچ-گونهای مطالعهای در مورد بخش مقدمه مقالات آن در چهارچوب رویکرد تحلیل گفتمان ژانربنیاد صورت نگرفته، حوزه مطالعات علوم قرآن و حدیث است. از این رو، مقاله حاضر، بر اساس الگوی نظری سویلز (2004) که کارآمدی آن در حوزه تحلیل ژانر به اثبات رسیده است، با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی ساختار بلاغی و حرکتهای ارتباطی مقدمۀ 80 مقاله منتشرشده در بازه سالهای 1395 تا 1399 از 8 مجله معتبر پژوهشی حوزه علوم قرآن و حدیث می-پردازد. در واقع، این مطالعه، در قالب تحلیل ژانر با تمرکز روی حرکتهای ژانری مقدمه مقالات، دو کارکرد عمده را دنبال میکند: اول اینکه، نویسندگان ژانر مقالات پژوهشی علوم قرآن و حدیث، چگونه کار خود را در بخش مقدمه معرفی و تا چه میزان از معیارهای لازم برای نوشتن یک مقدمه خوب بر اساس الگوی نظری پژوهش پیروی میکنند؛ و هدف دوم اینکه در این ژانر خاص، تا چه حدی شاهد تنوع ژانری در مجلات یک حوزه واحد خواهیم بود. نتایج پژوهش حاضر، که هم میتواند برای بالا بردن کیفیت مقدمهنویسی نویسندگان مقالات پژوهشی و هم برای ارزیابی داوران از این ژانر خاص و دیگر ژانرهای مرتبط راهگشا و مفید باشد، حاکی از عدم آگاهی کافی برخی از نویسندگان این ژانر نسبت به ساختار ژانری و حرکتهای ارتباطیبلاغی بخش مقدمه مقالات است که منجر به عدم پیروی کامل از الگوی نظری تحقیق شده است.