نحو
سحر محمدیان؛ بهرام مدرسی؛ فروغ کاظمی؛ ستاره مجیدی
چکیده
دبیرمقدم (۱۳۸۳،۱۳۶۹) بر این باور است که «را» علاوه بر آنکه میتواند از لحاظ نحوی نقشنمای مفعول صریح باشد، از لحاظ اطلاعی میتواند نشان مبتدای ثانویه آن باشد. دراینبین، برخی از پژوهشگران رخداد «را» در مفعول صریح بهعنوان نشان مبتدای ثانویه، هنگامی که نکره است و یا هنگامی که در پاسخی به پرسش گوینده بهعنوان کانون ...
بیشتر
دبیرمقدم (۱۳۸۳،۱۳۶۹) بر این باور است که «را» علاوه بر آنکه میتواند از لحاظ نحوی نقشنمای مفعول صریح باشد، از لحاظ اطلاعی میتواند نشان مبتدای ثانویه آن باشد. دراینبین، برخی از پژوهشگران رخداد «را» در مفعول صریح بهعنوان نشان مبتدای ثانویه، هنگامی که نکره است و یا هنگامی که در پاسخی به پرسش گوینده بهعنوان کانون اطلاعی در بافت گفتمانی تلقیمیشود، موردچالش قراردادهاند و این نشان را معطوف به عواملی چون تشخیصپذیری، معرفگی و مشخصبودگی دانستهاند. هدف از پژوهش حاضر بررسی نشان «را» بر اساس رویکرد کینگ (۱۹۹۷)، بات و کینگ (۲۰۰۰) و ابوبکری (۲۰۱۸) در دستور واژی-نقشی باتکیهبر تعاریف ارائهشده از مبتدای ثانویه توسط دبیرمقدم (۱۳۸۳،۱۳۶۹) و دالریمپل و نیکولااوا (۲۰۱۱) است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و دادهها به دو شیوۀ کتابخانهای و میدانی گردآوری شدهاند. یافتهها نشان میدهند که «را» بهعنوان پساضافۀ دستوری در ساخت نقشی در مشخصۀ «صورت حرف اضافه» قرارمیگیرد و میتواند نقش مفعول متممی پذیرنده و یا کنشپذیر را بهجای نقش مفعول صریح نشاندارکند. «را» در ساخت اطلاع در مشخصۀ «صورت گفتمانی» قرارمیگیرد و منجر به نشانداری مبتدای ثانویه میشود. در ساخت سازهای نیز بهعنوان هستۀ حرف اضافه باعث شکلگیری گروه حرفاضافهای میشود. همچنین در موارد چالشبرانگیز مذکور این امر نشاندادهشدهاست که با پیشنهادی مبنیبر ساخت اطلاع لایهای، نشان «را» بهعنوان «صورت گفتمانی» مبتدای ثانویه را در سطح جمله نشاندارمیکند و در سطح گفتمانی مبتدای ثانویه میتواند در لایۀ زیرین و یا بیرونی سایر عناصر اطلاعی در ساخت اطلاع قرارگیرد. ازاینرو میتوان نتیجهگرفت که رویکرد مذکور در دستور واژی-نقشی همراستا با نظر دبیرمقدم (۱۳۸۳، ۱۳۶۹) مبنیبر تأثیر عوامل نحوی و اطلاعی بر رخداد «را»، میتواند بازنمایی جامعی از نشان «را» ارائهدهد.
ساختواژه
پریا رزمدیده؛ ساره خیرمند
چکیده
بررسی واژههای پیچیدۀ مختوم به «نامه»، از جمله موضوعاتی بوده که کمتر مورد توجه زبانشناسان قرار گرفته است. در این جستار، به منظور بررسی نقش واژهسازی «نامه» در این گروه از واژههای پیچیدۀ زبان فارسی، به تحلیل چندمعنایی این جزء واژگانی در چارچوب صرف ساختی (بوی، 2010) پرداخته شدهاست. برای نیل به این هدف، 102 واژۀ ساخته شده ...
بیشتر
بررسی واژههای پیچیدۀ مختوم به «نامه»، از جمله موضوعاتی بوده که کمتر مورد توجه زبانشناسان قرار گرفته است. در این جستار، به منظور بررسی نقش واژهسازی «نامه» در این گروه از واژههای پیچیدۀ زبان فارسی، به تحلیل چندمعنایی این جزء واژگانی در چارچوب صرف ساختی (بوی، 2010) پرداخته شدهاست. برای نیل به این هدف، 102 واژۀ ساخته شده با «نامه» از فرهنگ فارسی زانسو (کشانی، 1372)، فرهنگ بزرگ سخن (انوری ،1381) و فرهنگ دهخدا (1377) گردآوری شدند که با استفاده از امکانات صرف ساختی مبنی بر وجود طرحوارۀ ساختی ناظر و انشعاب زیرطرحوارهها بر اساس دخالت سازوکارهای سطح مفهومی، در 12 دسته مختلف قرار گرفتند. یافتههای این پژوهش نشان داد که طرحوارههای تصویری، مجاز و استعاره سه سازوکار اصلی عامل چندمعناشدن سازۀ مشترک «نامه» در واژههای مورد بررسی بودهاست. به علاوه، امکانات صرف ساختی از جمله وجود معنای مقید در قالب اصطلاح ساختی، واژگان سلسلهمراتبی و وراثت پیشفرض نشان داد که بر ساخت واژههای پیچیدۀ مختوم به «نامه»، طرحوارهای ساختی موسوم به اصطلاح ساختی ناظر است که «نامه» را در وضعیت بینابین ترکیب و اشتقاق قرار میدهد و آن را بهعنوان «شبهوندی» در مسیر دستوریشدگی قرار میدهد.