حامد مولایی کوهبنانی؛ علی علیزاده؛ شهلا شریفی
چکیده
در این پژوهش به دنبال معرفی روشی جدید برای توجیه ترتیب سازهای عناصر بند در زبان فارسی هستیم. به این منظور دستور نقشگراگفتمانی (2008) به عنوان جدیدترین دستور نقشگرا چارچوب اصلی این پژوهش را تشکیل میدهد. این دستور برخلاف اصول ردهشناختی گرینبرگ (1963) از روشی پویا برای تعیین ترتیب سازهای استفاده میکند. روش ترتیب قرارگیری ...
بیشتر
در این پژوهش به دنبال معرفی روشی جدید برای توجیه ترتیب سازهای عناصر بند در زبان فارسی هستیم. به این منظور دستور نقشگراگفتمانی (2008) به عنوان جدیدترین دستور نقشگرا چارچوب اصلی این پژوهش را تشکیل میدهد. این دستور برخلاف اصول ردهشناختی گرینبرگ (1963) از روشی پویا برای تعیین ترتیب سازهای استفاده میکند. روش ترتیب قرارگیری سازهها در این دستور به گونهایست که هیچ جایگاهی از قبل برای عنصر خاصی از زبان تعیینشده نیست بلکه جایگاه هر عنصر براساس لایهای که در آن تولید میشود، نقش کاربردی و معنایی آن (بافت زبانی) و با توجه به سایر عناصر بالادستی آن در سلسله مراتب لایههای دو سطح بینافردی و بازنمودی تعیین میگردد. علاوه بر این، در این دستور قواعدی برای تعیین ترتیب سازهها معرفی شده است که نه تنها به تعیین ترتیب عناصر بند کمک میکند بلکه برای تعیین عناصر تشکیل دهندۀ گروه و واژه نیز کاربرد دارد؛ با این وجود هدف پژوهش حاضر تنها تعیین ترتیب سازههای فارسی در سطح بند است. دستور نقشگرا گفتمانی چهار جایگاه مطلق آغازی، دومین، میانی و پایانی و تعدادی جایگاه نسبی را برای سازههای تشکیلدهندۀ بند در نظر میگیرد؛ طبق روش بالا به پایین این دستور، هر زمان یکی از این چهار جایگاه مطلق اشغال شود جایگاههای نسبی آن میتوانند پذیرای عنصر دیگری شوند. با درنظر گرفتن چهار جایگاه در این دستور شرایطی ایجاد میشود که در ازای هر روساخت دستوری طبق اصول ردهشناختی گرینبرگ، 14 ترتیب سازهای محتمل وجود خواهد داشت. به عبارتی، در مقابل 6 ترتیب سازهای گرینبرگ یعنی SOV,SVO,OVS,OSV,VOS,VSO، در این دستور 84 احتمال وجود دارد. نتایج این پژوهش حاکی از کارایی اصول این دستور برای تعیین ترتیب سازهای بند فارسی به عنوان زبانی با ترتیب سازهای آزاد است. از طرف دیگر، با توجه به آنکه در این دستور اعتقادی به وجود حرکت سازهای نیست میتوان -با استدلالهای نقشی- آزادی سازههای بند فارسی را (به عنوان نتیجۀ نیت کاربردی گوینده) به صورت پایهزایشی توجیه کرد. به همین منظور، در بخش آخر پژوهش یکی از انواع قلب نحوی نیز ( قلب تحوی کوتاهبرد چپگرای فارسی) به عنوان فرایندی پربسامد برمبنای ملاحظات کاربردی (نه نحوی) دستور نقشگراگفتمانی مورد بررسی قرار می گیرد.
فرهاد معزی پور
چکیده
در زبان فارسی به حضور همزمان مفعول رایی و یک واژهبست دوگانسازی واژهبستی اطلاقمیشود. در این مقاله نشانخواهیمداد که ارائۀ یک تحلیل دستوری صحیح از این فرایند منوط است به تمایزی که میان مرز بند و جمله قائل میشویم. همنمایگی مفعول رایی و واژهبست ضمیری در حوزۀ بند، ذیل عنوان دوگانسازی قرار میگیرد؛ درحالی که اگر ...
بیشتر
در زبان فارسی به حضور همزمان مفعول رایی و یک واژهبست دوگانسازی واژهبستی اطلاقمیشود. در این مقاله نشانخواهیمداد که ارائۀ یک تحلیل دستوری صحیح از این فرایند منوط است به تمایزی که میان مرز بند و جمله قائل میشویم. همنمایگی مفعول رایی و واژهبست ضمیری در حوزۀ بند، ذیل عنوان دوگانسازی قرار میگیرد؛ درحالی که اگر رابطۀ همنمایگی میان این دو سازه در حوزۀ جمله قرار بگیرد فرایند موردنظر، چپنشانی است که به موجب آن گروه اسمی نشانهگذاریشده با «را» به حاشیۀ چب بند منتقل شده و نقش آن در مقام مفعول را همان واژهبست در درون بند بر عهده میگیرد. شاید بتوان بارزترین وجه تمایز میان دو ساخت دوگانسازی مفعول و چپنشانی آن را، حضور یک وقفۀ آوایی در مورد دوم دانست.