فرهاد معزی پور
چکیده
دستوریشدگی فرایندی است که منجر به شکلگیری واحدهای دستوری از منابع واژگانی میشود یا بهموجب آن واحدهای دستوری در یک زبان، دستوریتر میشوند. یافتن مصادیق دستوریشده در زبان فارسی پیشتر موضوع پژوهشهای زبانشناختی متعددی بوده است، اما آنچه که در این پژوهش مورد بررسی قرار میگیرد پاسخ به این پرسش است که چگونه میتوان از قابلیتهای ...
بیشتر
دستوریشدگی فرایندی است که منجر به شکلگیری واحدهای دستوری از منابع واژگانی میشود یا بهموجب آن واحدهای دستوری در یک زبان، دستوریتر میشوند. یافتن مصادیق دستوریشده در زبان فارسی پیشتر موضوع پژوهشهای زبانشناختی متعددی بوده است، اما آنچه که در این پژوهش مورد بررسی قرار میگیرد پاسخ به این پرسش است که چگونه میتوان از قابلیتهای دستور نقش و ارجاع به عنوان یک چارچوب دستوری نقشگرا برای نمایش درجات متفاوت دستوریشدگی استفاده کرد؟ پژوهش حاضر، نظری است و نگارنده برای پاسخ به پرسش مذکور، چهار فعل معین در زبان فارسی شامل «باید»، «خواستن»، «داشتن» و «توانستن» را برمیگزیند تا با بررسی رفتارهای واژی- نحویشان که بازتاب درجات متفاوتی از معینشدگی آنها برای نمایش نمود، وجهیت و زمان میباشد، قابلیتهای نحویِ دستور نقش و ارجاع را در بازنمایی صوریِ دستوریشدگی به تصویر کشد. طبیعتاً چارچوب نظری اتخاذشده در این پژوهش دستور نقش و ارجاع است و هدف، آزمودن سازوکارهای نحوی در این انگارۀ دستوری از جمله ساخت لایهای بند مشتمل بر فرافکنی سازهای و فرافکنی عملگر، و روابط پیوند- شبکه برای نمایش صوری دستوریشدگی میباشد.