زدودن عناصر زبانی از اشتقاق که با نام کلی حذف شناخته میشود، بحث پردامنهای در میان زبانشناسان بوده است. هرچند این پدیده گونههای مختلفی دارد، اما در اغلب آنها سازۀ محذوف معمولاً دارای مرجعی زبانی یا غیرزبانی است. از آن میان، فرایند کافت که عنصر فعلی را (با یا بدون وابستههایش) از جملههای همپایه حذف میکند، با توجه به ویژگیهایی ...
بیشتر
زدودن عناصر زبانی از اشتقاق که با نام کلی حذف شناخته میشود، بحث پردامنهای در میان زبانشناسان بوده است. هرچند این پدیده گونههای مختلفی دارد، اما در اغلب آنها سازۀ محذوف معمولاً دارای مرجعی زبانی یا غیرزبانی است. از آن میان، فرایند کافت که عنصر فعلی را (با یا بدون وابستههایش) از جملههای همپایه حذف میکند، با توجه به ویژگیهایی که دارد، ساخت چالشبرانگیزی در نظریههای نحوی بهشمار میرود. جانسون (2009) نشان میدهد که بهرغم شباهتهای کافت و شبهکافت در انگلیسی، این دو پدیده ساختهای متفاوتی هستند و اولی از رهگذر فرایند گذر مشترک شکل میگیرد و دومی پیامد نوعی حذف گروه فعلی است. در تقابل با تحلیل جانسون دربارۀ کافت در انگلیسی، مقالۀ حاضر استدلال میکند که کافت در فارسی گونهای بندزدایی است که طی آن گروه زمان از ساخت همپایۀ دوم حذف میشود، اما پیش از آن، سازههای باقیمانده به شاخص یک یا چند گروه نقشنما (مانند گروه مبتدا یا گروه کانون) ارتقا مییابند. این تحلیل تصریح میکند که بهدلیل ارتقای اجباری فعل از درون گروه فعلی، از یکسو ساخت شبهکافت در فارسی مجاز نیست و از سوی دیگر سازوکار حذف گروه فعلی به محو عنصر فعلی نمیانجامد.