رضا کاظمیان؛ محمد عموزاده
دوره 11، شماره 2 ، دی 1398، ، صفحه 255-280
چکیده
مطالعۀ عبارات معترضۀ زبان فارسی و بهویژه عبارات معترضۀ «و»، از موضوعات جدید محسوب میشود، لذا پژوهش حاضر بر آن است تا مطالعهای نظاممند بر روی عبارات معترضۀ «و» بر اساس چهارچوب توصیفی‑تحلیلی کاوالوا (2007) ارائه دهد. این پژوهش با بحث در خصوص محل قرارگیری و ویژگی معمول این عبارات نظیر سیاّل بودن آغاز گشته و سپس دیگر ...
بیشتر
مطالعۀ عبارات معترضۀ زبان فارسی و بهویژه عبارات معترضۀ «و»، از موضوعات جدید محسوب میشود، لذا پژوهش حاضر بر آن است تا مطالعهای نظاممند بر روی عبارات معترضۀ «و» بر اساس چهارچوب توصیفی‑تحلیلی کاوالوا (2007) ارائه دهد. این پژوهش با بحث در خصوص محل قرارگیری و ویژگی معمول این عبارات نظیر سیاّل بودن آغاز گشته و سپس دیگر ویژگیهای آنها از قبیل قابلیت حذف، پیروی از حذف به قرینه و عدم قرارگیری در دامنۀ وابستهسازان را مورد بررسی قرار داده است. بررسی دادهها مشخص نمود که جایگاه عبارات معترضۀ «و» در زبان فارسی اساساً سیّال و نسبتاً مستقل از دیدگاه نحوی بوده که میتوانند بهراحتّی حذف گردند. در ادامه نیز به تفاوتهای موجود میان عبارات معترضۀ «و» و عبارات حاوی نقشنمای گفتمان «و» پرداخته شد و مشخص گردید علیرغم وجود برخی ویژگیهای مشترک میان آنها تنها میتوان قائل به رابطهای یکطرفه میان آنها شد؛ به این معنا که عبارت معترضۀ «و» را میتوان نوعی عبارت حاوی نقشنمای گفتمان در نظر گرفت، اما در مقابل نمیتوان تمامی عبارات حاوی نقشنمای گفتمان «و» را بهعنوان عبارات معترضۀ «و» تلّقی نمود. این پژوهش همچنین نشان داد که با اعمال تغییرات و اصلاحاتی جزئی میتوان چهارچوب مورد استفادۀ (کاوالوا، 2007) را الگویی مناسب برای بررسی دادههای زبان فارسی بهحساب آورد. لازم به یادآوری است که دادههای مورد نیاز این پژوهش از دو پیکرهی گفتاری و نوشتاری گردآوری شده است. پیکرهی گفتاری آن توسط نگارندگان از برنامههای تلویزیونی تهیه گردیده و دادههای نوشتاری نیز از پیکرهی «تاک بنک» موجود بر روی «پلتفورم اسکچ اینجین» استخراج شده است.
سید حمزه موسوی؛ محمد عموزاده
دوره 11، شماره 1 ، شهریور 1398، ، صفحه 193-225
چکیده
در مقاله حاضر تلاش شده است تا انگیزههای معناشناختی و کاربردشناختی باهمآیی واژگانی بر اساس معناشناسی قالبی که مشخص میکند چه واژههایی با واژة "دست" باهمآیی دارند و چه انگیزه شناختی میتواند توجیهگر کنار هم قرار گرفتن این واژهها باشد، بررسی شود. به عبارت دیگر، پرسش این است آیا انگیزهای که واژههای پایه و باهمآی را در کنار ...
بیشتر
در مقاله حاضر تلاش شده است تا انگیزههای معناشناختی و کاربردشناختی باهمآیی واژگانی بر اساس معناشناسی قالبی که مشخص میکند چه واژههایی با واژة "دست" باهمآیی دارند و چه انگیزه شناختی میتواند توجیهگر کنار هم قرار گرفتن این واژهها باشد، بررسی شود. به عبارت دیگر، پرسش این است آیا انگیزهای که واژههای پایه و باهمآی را در کنار یکدیگر نگاه میدارد، تناسب قالبی بین دو واژه است یا خیر. برای بررسی این مهم لازم است قالب واژههای باهمآی و پایه با قالب کل ترکیب مقایسه شود. به این ترتیب، باهمآیی با واژة "دست" مورد بررسی قرار گرفته و در آن باهمآیی فعلی و اسمی از یکدیگر بازشناخته شدهاند. به علاوه، مشاهده شده که هر چند واژة "دست" با برخی از واژهها باهمآیی دارد، اما با واژههای مترادف آنها باهمآیی ندارد. همچنین، گاهی ساختارهایی وجود دارند که در ظاهر تناسب قالبی ندارند، اما از طریق استعاره و مجاز متناسب میشوند. گاهی اوقات استعاره و مجاز به واسطة مفاهیم فرهنگی امکان مفهومسازی پیدا میکنند که از آن جمله میتوان به شیطان، استعمار و عالم غیب اشاره کرد.
رضا سلطانی؛ محمد عموزاده
دوره 10، شماره 18 ، مرداد 1397، ، صفحه 79-100
چکیده
ساختهای سبک و مرکب در زبان فارسی بسیار فراوان هستند به گونهای که یک فعل سنگین میتواند به عنوان فعل سبک در ساختهای متعددی حضور داشته باشد. این مسئله باعث میشود که فعل سنگین بخشی از معنی اصلی خود را در این ساختها از دست بدهد و از معنی سرنمون خود دور شود. با این حال، سبک شدن به معنی آن نیست که نتوان روابط نظاممندی را میان فعل سنگین ...
بیشتر
ساختهای سبک و مرکب در زبان فارسی بسیار فراوان هستند به گونهای که یک فعل سنگین میتواند به عنوان فعل سبک در ساختهای متعددی حضور داشته باشد. این مسئله باعث میشود که فعل سنگین بخشی از معنی اصلی خود را در این ساختها از دست بدهد و از معنی سرنمون خود دور شود. با این حال، سبک شدن به معنی آن نیست که نتوان روابط نظاممندی را میان فعل سنگین و فعل سبک متناظر آن جستوجو کرد. هدف نوشتار حاضر بررسی این روابط در ارتباط با فعل سنگین «دادن» و ساختهای سبک حاصل از آن است. بررسی نمونههایی از این ساختها در چارچوب کلی معنیشناسی شناختی نشان میدهد که کاربردهای سبک «دادن» تا حد زیادی تابع ساختار معنایی این فعل هستند. حضور جنبههای مختلف این ساختار معنایی در ساختهای سبک را میتوان حاکی از آن دانست که سبک شدن فعل «دادن»، تا حد زیادی نظاممند بوده و تا چه حدی بر اساس انگیزههای شناختی قابل توضیح و تبیین است.
محمّد عموزاده مهدیرجی؛ فاطمه بهرامی
دوره 2، شماره 2 ، مهر 1389
چکیده
اشاره در زبان، از مقولاتی است که می تواند ازدیدگاه کاربردشناسی مورد تحلیل قرار گیرد.از این رو تحلیل جنبههای کاربرد شناختی اشارات زمانی در زبان فارسی و چگونگی به کارگیری این جنبهها توسط سخنگویان فارسی زبان از اهداف نوشته حاضراست. بسیاری از اطّلاعاتی که در گفتار مردم منتقل میشود جنبة کاربرد شناختی دارد و به بافت موقعّیتی و اجتماعی ...
بیشتر
اشاره در زبان، از مقولاتی است که می تواند ازدیدگاه کاربردشناسی مورد تحلیل قرار گیرد.از این رو تحلیل جنبههای کاربرد شناختی اشارات زمانی در زبان فارسی و چگونگی به کارگیری این جنبهها توسط سخنگویان فارسی زبان از اهداف نوشته حاضراست. بسیاری از اطّلاعاتی که در گفتار مردم منتقل میشود جنبة کاربرد شناختی دارد و به بافت موقعّیتی و اجتماعی خاص مربوط میشود. از جمله اهداف این مقاله، آشکار ساختن نقش اشارات زمانی در انتقال مفاهیم کاربرد شناختی در بافت موقعیّتی و فرهنگی است که دستور زبان قادر به توصیف و تبیین همة ابعاد آن نیست.