ساختواژه
سعید اکبری؛ نازنین امیر ارجمندی؛ مرجان طاهری اسکویی؛ مهناز کربلایی صادق
دوره 15، شماره 1 ، خرداد 1402، صفحه 1-22
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی زایایی پسوندهای اشتقاقی اسم ساز در زبان فارسی با تکیه بر چارچوب نظری زایایی پلاگ(2003) میپردازد. بدین منظور نگارندگان از پیکرهای برگرفته از پایگاه دادگان زبان فارسی، 3907اسم مشتق استخراج نمودند. روش تحقیق پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی بوده و روش گردآوری دادهها بر اساس مطالعات کتابخانهای است.نگارندگان پس از بررسی ...
بیشتر
پژوهش حاضر به بررسی زایایی پسوندهای اشتقاقی اسم ساز در زبان فارسی با تکیه بر چارچوب نظری زایایی پلاگ(2003) میپردازد. بدین منظور نگارندگان از پیکرهای برگرفته از پایگاه دادگان زبان فارسی، 3907اسم مشتق استخراج نمودند. روش تحقیق پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی بوده و روش گردآوری دادهها بر اساس مطالعات کتابخانهای است.نگارندگان پس از بررسی و تحلیل دادههای جمعآوری شده از پیکره پژوهش، اینگونه نتیجه گرفتند که روش کمی سنجش زایایی فرایندهای واژهسازی که پلاگ(2003) معرفی نموده، شمارش بروندادهای یک فرایند واژهسازی است. همچنین، روشهای مختلف سنجش میزان زایایی پسوندهای اشتقاقی اسمساز، نتایج متفاوتی را از میزان زایایی این پسوندها ارائه میدهد. تحلیل دادههای استخراج شده از پیکره پژوهش نشان میدهد که در میان پسوندهای اشتقاقی اسمساز در زبان فارسی پسوند اسم ساز(-ی) بیشترین زایایی را دارد و پسوندهای اسم ساز (-ان، -ئینه، -یژه، -ون، -اورنجن، -رنجن، -شِن ، -گاله) از کمترین میزان زایایی برخوردارند.
تحلیل گفتمان
حسین بازوبندی؛ علی حاجی خانی
دوره 15، شماره 1 ، خرداد 1402، صفحه 23-52
چکیده
در حوزه تحلیل گفتمان، تجزیه و تحلیل ژانر مقالات پژوهشی در چند دهه اخیر توجه ویژهای را به خود معطوف ساخته است. در این میان، بررسی بخش مقدمه یک مقاله پژوهشی که به عنوان نقشه راه و پیشنمایشی برای درک بخش-های بعدی مقاله و همچنین معیاری بسیار مهم برای ارزیابی کل آن مقاله محسوب میشود بیشترین مطالعات ژانربنیاد را در بیشتر حوزههای ...
بیشتر
در حوزه تحلیل گفتمان، تجزیه و تحلیل ژانر مقالات پژوهشی در چند دهه اخیر توجه ویژهای را به خود معطوف ساخته است. در این میان، بررسی بخش مقدمه یک مقاله پژوهشی که به عنوان نقشه راه و پیشنمایشی برای درک بخش-های بعدی مقاله و همچنین معیاری بسیار مهم برای ارزیابی کل آن مقاله محسوب میشود بیشترین مطالعات ژانربنیاد را در بیشتر حوزههای تخصصی و دانشگاهی به خود اختصاص داده است. با وجود این، یکی از ژانرهایی که تاکنون هیچ-گونهای مطالعهای در مورد بخش مقدمه مقالات آن در چهارچوب رویکرد تحلیل گفتمان ژانربنیاد صورت نگرفته، حوزه مطالعات علوم قرآن و حدیث است. از این رو، مقاله حاضر، بر اساس الگوی نظری سویلز (2004) که کارآمدی آن در حوزه تحلیل ژانر به اثبات رسیده است، با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی ساختار بلاغی و حرکتهای ارتباطی مقدمۀ 80 مقاله منتشرشده در بازه سالهای 1395 تا 1399 از 8 مجله معتبر پژوهشی حوزه علوم قرآن و حدیث می-پردازد. در واقع، این مطالعه، در قالب تحلیل ژانر با تمرکز روی حرکتهای ژانری مقدمه مقالات، دو کارکرد عمده را دنبال میکند: اول اینکه، نویسندگان ژانر مقالات پژوهشی علوم قرآن و حدیث، چگونه کار خود را در بخش مقدمه معرفی و تا چه میزان از معیارهای لازم برای نوشتن یک مقدمه خوب بر اساس الگوی نظری پژوهش پیروی میکنند؛ و هدف دوم اینکه در این ژانر خاص، تا چه حدی شاهد تنوع ژانری در مجلات یک حوزه واحد خواهیم بود. نتایج پژوهش حاضر، که هم میتواند برای بالا بردن کیفیت مقدمهنویسی نویسندگان مقالات پژوهشی و هم برای ارزیابی داوران از این ژانر خاص و دیگر ژانرهای مرتبط راهگشا و مفید باشد، حاکی از عدم آگاهی کافی برخی از نویسندگان این ژانر نسبت به ساختار ژانری و حرکتهای ارتباطیبلاغی بخش مقدمه مقالات است که منجر به عدم پیروی کامل از الگوی نظری تحقیق شده است.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
جهاندوست سبزعلیپور
دوره 15، شماره 1 ، خرداد 1402، صفحه 53-94
چکیده
یکی از شاخههای مهم زبانهای ایرانی، شاخۀ شمالغربی است که زیرمجموعۀ فراوانی دارد و در مناطق وسیعی از ایران و خارج از آن گویشور دارد. از زیرشاخههای آن میتوان به تاتی، تالشی، گیلکی و سمنانی و غیره اشاره کرد. در دهههای أخیر پیرامون زبانها و گویشهای ایرانی پژوهشهای زیادی انجام شده و هر روز در حال تکمیل شدن هستند. هنینگ، یارشاطر، ...
بیشتر
یکی از شاخههای مهم زبانهای ایرانی، شاخۀ شمالغربی است که زیرمجموعۀ فراوانی دارد و در مناطق وسیعی از ایران و خارج از آن گویشور دارد. از زیرشاخههای آن میتوان به تاتی، تالشی، گیلکی و سمنانی و غیره اشاره کرد. در دهههای أخیر پیرامون زبانها و گویشهای ایرانی پژوهشهای زیادی انجام شده و هر روز در حال تکمیل شدن هستند. هنینگ، یارشاطر، لُکوک، استیلو در مورد دستهبندی زبانهای شمال، شمالغرب و مرکزی ایران نظرات ارزندهای ارائه کردهاند. محققان گویشور داخل ایران نیز در دهههای أخیر دادههای سودمندی از زبان رایج در مناطق خود منتشر کردهاند. یارشاطر و استیلو در مورد خانوادۀ تاتی، به دستهبندیهای قابل توجهی دست زدهاند. در این مقاله ضمن بیان آن دستهبندیها، به تعدادی از گویشهای تاتی که در دستهبندی یارشاطر و استیلو نیامده، اشاره خواهد شد. هدف از این پژوهش، بازخوانی متون به قصد دستیابی به همه گویشهای خانوادۀ زبانی تاتی است. پرسش اصلی این تحقیق آن است که «زبان تاتی در چه مناطقی رواج دارد و چه ارتباطی با زبان پهلوی اشکانی (پارتی) دارد؟» بررسی شواهد تحقیق نشان میدهد که زبان پهلوی اشکانی میتواند به عنوان نیای زبانهای تاتی فرض شود.
زبانشناسی عمومی
ساسان ملکی؛ محمد راسخ مهند
دوره 15، شماره 1 ، خرداد 1402، صفحه 95-124
چکیده
انعطافپذیری در اصطلاحات، به مفهوم کاربرد صورتهای مختلف واژگانی، واژی-نحوی و نحوی این ساختها در بافتهای مختلف است؛ بهطوری که مفهوم کلّی اصطلاحات تغییر نکند. هدف از این پژوهش توصیفی-تحلیلی، بررسی فرآیندهای انعطافپذیری در اصطلاحات دارای ناماندام «دست»، در سطوح واژگانی، واژی-نحوی و نحوی ...
بیشتر
انعطافپذیری در اصطلاحات، به مفهوم کاربرد صورتهای مختلف واژگانی، واژی-نحوی و نحوی این ساختها در بافتهای مختلف است؛ بهطوری که مفهوم کلّی اصطلاحات تغییر نکند. هدف از این پژوهش توصیفی-تحلیلی، بررسی فرآیندهای انعطافپذیری در اصطلاحات دارای ناماندام «دست»، در سطوح واژگانی، واژی-نحوی و نحوی است. بدین منظور، 427 مثال مربوط به کاربرد 160 اصطلاحِ دارای ناماندام «دست»، از فرهنگ فارسی عامیانه (1387) استخراج و در چارچوب نظریات مون (1998) و لانگلاتز (2006) تحلیل شدند. یافتهها نشان داد که انعطافپذیری واژگانی، به واسطة فرآیند اضافهسازی «اسم»، «صفت»، «قید»، «سور» و فرآیند جایگزینی «افعال» و «حروف اضافه» صورت میپذیرد؛ انعطافپذیری واژی-نحوی با اضافهسازی «یای نکره» و «نشانه جمع -ها» همراه است و انعطافپذیری نحوی، از رهگذر جابهجایی سازهها در قالب «پسایندسازی»، «قلب نحوی» و «ساختهای سببی و ناگذرا»؛ «انعطافپذیری نقشی»؛ جایگزینی «مفعول جاندار و مفعول بیجان» و اضافهسازی «متمّمهای اختیاری» انجام میشود. همچنین، مشخص شد که اصطلاحات مورد بررسی به فرآیند «اضافهسازی» تمایل بیشتری دارند. در تبیین فرآیندهای انعطافپذیری به این نتیجه رسیدیم که عواملی چون «معرفگی»، «ساخت اطلاعی»، «اقتصاد زبانی»، «خاصشدگی» و «بیان کمیّت» موجب انگیختگی اصطلاحات میشوند. از جهت کاربردی، یافتههای این پژوهش میتواند مورد استفاده نویسندگان کتابهای آموزش اصطلاحات زبان فارسی به غیرفارسیزبانان و مدرسان مربوطه قرار گیرد تا در حوزه آموزش اصطلاحات، با ارائه مثالهای مناسب، توجّه لازم را به ویژگیهای انعطافپذیر اینگونه ساختها داشته باشند.
تحلیل گفتمان انتقادی
زهره نیک سیر؛ مریم درپر
دوره 15، شماره 1 ، خرداد 1402، صفحه 125-160
چکیده
در متون مختلف، متغیّرهای واژگانی و بلاغی نقش برجستهای در جهتدارکردن محتوا، و انتقال صریح یا پوشیدهی ایدئولوژی دارند. در پژوهش حاضر، به منظور ارزیابی میزان صراحت یا پوشیدهگویی نویسندگان، کارکرد چهار متغیّر سبکی و گفتمانمدار «دشنام و دشواژگان»، »واژگان متعلق به گفتمانهای خاص»، «نمادپردازی و تداعی معانی» ...
بیشتر
در متون مختلف، متغیّرهای واژگانی و بلاغی نقش برجستهای در جهتدارکردن محتوا، و انتقال صریح یا پوشیدهی ایدئولوژی دارند. در پژوهش حاضر، به منظور ارزیابی میزان صراحت یا پوشیدهگویی نویسندگان، کارکرد چهار متغیّر سبکی و گفتمانمدار «دشنام و دشواژگان»، »واژگان متعلق به گفتمانهای خاص»، «نمادپردازی و تداعی معانی» و «تمثیل روایی» در تعدادی از روایتهای رئالیسم سوسیالیستی فارسی، که در فاصلهی سالهای 1320 – 1332 نوشته شدهاند، در چارچوب سبکشناسی انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج به دستآمده نشان میدهد که اگرچه همهی نویسندگان آثار مورد نظر در پی انعکاس روح حاکم بر زمانه و مشروعیتبخشیدن به ستیز علیه سلطه بودهاند، اما در انتقال این ایدئولوژی به مخاطب به دو شیوهی متفاوت عمل کردهاند؛ نویسندگان حزبی که در ارتباط مستقیم با حزب توده بوده و آثار روایی خود را به سفارش این حزب تولید کردهاند، تمایل چندانی به استفاده از شگردهای پنهانسازی ایدئولوژی از جمله نمادپردازی و تداعی معانی و همچنین تمثیل نداشته، بیشتر با استفاده از منغیر سبکی کاربرد واژگان متعلق به گفتمانهای خاص، به انتقال عریان ایدئولوژی مورد نظر پرداختهاند؛ این در حالی است که نویسندگان انتقادی و مستقل از حزب توده، با استفاده از شگردهای بلاغی نمادپردازی و تداعی معانی و نیز تمثیل، سعی در عمقبخشیدن به متن، پنهانسازی ایدئولوژی و القای ضمنی آن به مخاطب داشته، مخاطب را در نه در رویارویی با قدرت ساختاری و سرکوبگر حاکم بر جامعه، بلکه در تقابل با ارزشهای حاکم و سلطهی هژمونیک آنها قرار دادهاند.
تحلیل گفتمان انتقادی
زهرا امینی شلمزاری؛ محمدرضا نصر اصفهانی؛ سیده مریم روضاتیان
دوره 15، شماره 1 ، خرداد 1402، صفحه 161-196
چکیده
یکی از موارد کاربرد تضاد و متناقضنما در آثار ادبی وصف حال عاشق و معشوق است؛ زیرا قدرت عشق فراتر از آن است که در منطق گفتار عادی زبان جریان یابد. به همین سبب گاه برای شرح مفاهیم عشق بیان شاعر و نویسنده از گفتار عادی فراتر میرود که در آشکارسازی احوال عاشق و معشوق مؤثر است. در این پژوهش کوشش شده است تا با استفاده از تحلیل گفتمان انتقادی ...
بیشتر
یکی از موارد کاربرد تضاد و متناقضنما در آثار ادبی وصف حال عاشق و معشوق است؛ زیرا قدرت عشق فراتر از آن است که در منطق گفتار عادی زبان جریان یابد. به همین سبب گاه برای شرح مفاهیم عشق بیان شاعر و نویسنده از گفتار عادی فراتر میرود که در آشکارسازی احوال عاشق و معشوق مؤثر است. در این پژوهش کوشش شده است تا با استفاده از تحلیل گفتمان انتقادی و مدل سه بعدی فرکلاف به این پرسش پاسخ داده شود که تضاد و تناقض در بیان احوال عاشق و معشوق در منظومههای خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی، چه نقش و جایگاهی دارد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که تضاد و تناقض در تمام سطوح نظریه فرکلاف آشکار است و نسبت به آنچه در متون بلاغی مطرح میشود، عمومیت بیشتری دارد. کاربرد تضاد و تناقض برای بیان احوال عاشق بیش از معشوق است. تفاوت جنسیت نیز سبب میشود شاعر از شیوههای متفاوت تضاد و تناقض برای احوال عاشق و معشوق بهره گیرد؛ بهگونهای که از تضاد برای جنس مرد که قدرت بیشتری نسبت به زن دارد، آشکارتر و محسوستر بهره میگیرد؛ اما تضاد را برای جنس زن به آن سبب به کار می برد که در اجتماع آشکار شدن مسائل عشق برای آنها خلاف عرف محسوب میشود.
تحلیل گفتمان
حسین لعل عارفی؛ سید علی اکبر شریعتی فر؛ علی عشقی سردهی
دوره 15، شماره 1 ، خرداد 1402، صفحه 197-222
چکیده
ادبیات بهویژه شعر معاصر، انعکاسِ تصاویر و انگارههای اجتماعی عصر خویش است. این تصاویر اگرچه مختصر یا پراکنده است؛ اما با تامل و دقت و با قرار گرفتن در کنار هم، جلوههای مختلف مسائل اجتماعی را بیان و تحلیلی عمیق از اجتماع و آثار ادبی به خواننده منتقل میکند. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با جمعآوری مستندات شعری میکوشد ضمن بررسی ...
بیشتر
ادبیات بهویژه شعر معاصر، انعکاسِ تصاویر و انگارههای اجتماعی عصر خویش است. این تصاویر اگرچه مختصر یا پراکنده است؛ اما با تامل و دقت و با قرار گرفتن در کنار هم، جلوههای مختلف مسائل اجتماعی را بیان و تحلیلی عمیق از اجتماع و آثار ادبی به خواننده منتقل میکند. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با جمعآوری مستندات شعری میکوشد ضمن بررسی تطبیقی تصویر زن در اشعار احمد شاملو و هوشنگ ابتهاج، زمینه را برای درک بهتر تصویر بازتابیافته از زن در مجموعه آثار این دو شاعر معاصر فراهم کند. هدف از تاکید بر انگارههای اجتماعی در پاسخ به این مسئله اصلی است که تغییر و تحولات اجتماعی چه تاثیری در ذهن و ضمیر شاعران برای توصیف پدیدههای مختلف از جمله زن بر جا میگذارد. همچنانکه در شعرهای شاملو و هوشنگ ابتهاج به واسطۀ وجود انگارههای اجتماعی مانند آزادی، ستمستیزی و عشق به همنوع، توصیفاتشان از زن ظهور و بروز منحصر به فردی یافته است. دستاورد تحقیق نشان میدهد شاملو فراگیرتر از ابتهاج در توصیفات خود از زن تحت تاثیر انگارههای اجتماعی بوده است.
آوا شناسی
مسعود مُشیّدی؛ بتول علی نژاد
دوره 15، شماره 1 ، خرداد 1402، صفحه 223-250
چکیده
این پژوهش در چارچوب نظریه بهینگی پرینس و اسمولنسکی(2004) و با استناد به شواهدی از «اصل توالی رسایی» در زبان فارسی به بررسی موضوع همنوایی در این زبان میپردازد. اصل توالی رسایی یک الگوی همگانی در ترتیب قرارگرفتن اجزاء درون هجاست که به موجب آن درجه رسایی در توالیِ اجزاء تشکیل دهنده آغازه، سیر صعودی و در توالیِ اجزاء تشکیل دهنده ...
بیشتر
این پژوهش در چارچوب نظریه بهینگی پرینس و اسمولنسکی(2004) و با استناد به شواهدی از «اصل توالی رسایی» در زبان فارسی به بررسی موضوع همنوایی در این زبان میپردازد. اصل توالی رسایی یک الگوی همگانی در ترتیب قرارگرفتن اجزاء درون هجاست که به موجب آن درجه رسایی در توالیِ اجزاء تشکیل دهنده آغازه، سیر صعودی و در توالیِ اجزاء تشکیل دهنده پایانه، سیر نزولی دارد. در برخی موارد برای دستیابی به این اصل چند فرایند واجی مختلف باهم همنوا میشوند. در نظریه بهینگی، همنوایی نشاندهنده وحدت عملکردی چند فرایند واجی مختلف است که هدف ساختاری یکسانی را دنبال میکنند. در این پژوهش که از نوع توصیفی- تحلیلی است، 204 واژه با ساختار هجاییCVCC که در آنها اصل توالی رسایی نقض شده است به شکل کتابخانهای و میدانی مورد مطالعه قرار میگیرند. با بررسی دادهها، ابتدا استدلال میشود که چگونه قواعد اشتقاقی نمیتوانند ابزاری برای نشان دادن وحدت عملکردی فرایندهای واجی مختلف باشند و سپس در چارچوب نظریه بهینگی و از طریق ترسیم تابلوهای بهینگی نشان داده میشود که چگونه برخی فرایندهای واجی مختلف در زبان فارسی(مانند حذف، درج، قلب، ...) علیرغم اینکه به تغییرات متفاوتی منجر میشوند ولی به جهت دستیابی به اصل توالی رسایی با هم همنوا شده و یک هدف واحد را دنبال میکنند. همچنین در این پژوهش مشخص میشود علیرغم یافتههای پژوهشهای پیشین که اِعمال اصل توالی رسایی در زبان فارسی را فقط مختص هجاهای دارای واکه بلند می داند، این اصل در بسیاری از هجاهای دارای واکه کوتاه هم صدق می کند.