دانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221An investigation of semantic features of reduplication in Lori-Dehlorani dialect based on iconicity theoryبررسی ویژگی های معنایی دوگان ساخت های گویش لری دهلرانی بر اساس نظریه تصویرگونگی1324003810.22067/jlkd.2021.68325.1007FAطاهره افشارگروه زبانشناسی- دانشکده علوم انسانی- دانشگاه ایلام- ایلام- ایران0000-0003-1451-7396علی روحیگروه زبانشناسی-دانشکده علوم انسانی- دانشگاه ایلام- ایلام- ایرانfr.digilib@gmail.comJournal Article20210116Morphology is one of the most basic parts of linguistics which studies the structure of words . The reduplication process is one of generative processes which in most known languages is a pattern for the production of new words. This study intends to investigate Lori-Dehlorani dialect in the perspective of reduplication based on the theory of iconicity. The iconicity in this research is studied semantically. The research method has been done using library-descriptive and field research. Using the interview and observation methods, the researchers collected and recorded the informations. Thus, the results of the studies were kept in appropriate tools and they were classified . The semantic and formal classification of reduplicates, which was over 234 cases, was performed in separate tables and their frequency was determined. Semantic classification Based on Rieger model was performed separately for plurality, repetition, baby, spread, intensity, continuation, affection, smallness, non-uniformity, lack of control, completion, contempt, attenuation, In addition, other widely used concepts related to the reduplications include: decrease, increase , distribution were used. Finally, the collected information has been carefully analyzed in order to investigate the issue of reduplication . The results showed that in Lori-Dehlorani dialect with the exception of the concept of plural, there are different types of iconic reduplications but the frequency of them is not the same. Thus, the concept of increase with a frequency of 51 items and the concepts of smallness and contempt each with a frequency of 2 items have the highest and lowest application rates, respectively.یکی از اساسیترین بخشهای زبانشناسی، صرف است که به مطالعه ساختمان واژه و تغییرات آن میپردازد. فرایند دوگانسازی یکی از فرایندهای صرفی زایاست، که در اکثر زبانهای شناختهشده، الگویی برای تولید واژة جدید محسوب میشود. این پژوهش قصد دارد گویش لری دهلرانی را از منظر دوگانساخت بر مبنای نظریه تصویرگونگی مورد بررسی قرار دهد. تصویرگونگی در این پژوهش با بهرهگیری از مدل ریگر (1998) از بُعد معنایی بررسی شده است. این پژوهش با استفاده از روش کتابخانهای- توصیفی و میدانی صورت گرفت. در روش میدانی با استفاده از مصاحبه و مشاهده، اطلاعات مورد نظر جمعآوری شدند. طبقهبندی معنایی دوگانساختها که در گویش لری دهلرانی بالغ بر 234 مورد، بود در جداولی مجزا، انجام و فراوانی آنها تعیین گشت. طبقهبندی معنایی به تفکیک براساس مفاهیم جمع، تکرار، کودک، گسترش، شدت، تداوم، دلبستگی،کوچک، ناهمگونی، آشفتگی، کمال، تحقیر و تضعیف و مفاهیم پرکاربرد دیگری چون کاهش، افزایش و توزیع، انجام گردید و درپایان، اطلاعات جمعآوریشده، مورد تجزیه و تحلیل واقع شد تا بدین ترتیب ویژگیهای معنایی دوگانساخت، در گویش لری دهلرانی بهعنوان یکی از گویشهای جنوب غرب ایران در چارچوب نظریه تصویرگونگی مورد بررسی قرار گیرد. نتایج بررسیها نشان داد که در گویش لری دهلرانی به استثنای مواردی که دوگانساخت علامت "جمع" محسوب میگردد، انواع دوگانساخت های تصویری وجود دارد، ولی میزان فراوانی انواع دوگانساخت در این گویش یکسان نمیباشند. بدین ترتیب که مفهوم افزایش با فراوانی 51 مورد و مفاهیم کوچک و تحقیر هر کدام با فراوانی 2 مورد به ترتیب بیشترین و کمترین میزان کاربرد را به خود اختصاص دادند.https://jlkd.um.ac.ir/article_40038_fe082a3df103b12b2d6a9de8ecd79f8a.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221The investigation of interational metadiscourse in the sermons of
Nahjolbalagheتحلیل فراگفتمانهای تعاملی در خطبههای نهجالبلاغه33583995510.22067/jlkd.2021.67458.1000FAزهرا حسینیاستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جهرمرها زارعی فرداستادیار گروه زبانشناسی دانشگاه جهرمJournal Article20201208The use of metadiscourse is very important in investigating texts and discourses. Metadiscourse is a kind of discourse which reveals the relationships between the writer (speaker) with the text (discourse) and also the audience. There are many kinds of metadiscourse; the interactional metadiscourse is one vital kind. This research aims at investigating interactional metadiscourse in Nahjolbalaghe based on Hyland (2005). First the text analysed carefully and all kinds of interactional metadiscourse categorized based on forms and functions. Then these categories analyzed quantitatively. The results of this research reveal that Imam Ali used all kinds of interactional metadiscourse skillfully. He used engagement markers for connecting to the audience manipulating different functions such as warning, blaming and encouraging. Self- mentions have been used to deny his negative traits and prove his transcendent qualities. Hedges have been used rarely.He has applied boosters for emphasizing his stability. Attitude markers with almost negative connotations have also manipulated to represent the attitude of Imam Ali towards his audience.<br />Key terms: Nahjolbalaghe, interactional metadiscourse, engagement markers, Boosters, attitude markers, self-mentions, hedges.یکی از مباحث مطرح در بررسی متون و گفتمانها چگونگی استفادة نویسنده و گوینده از فراگفتمانهاست. فراگفتمان، مقولهای است که رابطة بین نویسنده (یا گوینده) با ادعاهایش در متن (گفتمان) و همچنین رابطة وی با مخاطب را بازنمود میکند. فراگفتمانها انواع مختلفی دارند که یکی از مهمترین آنها فراگفتمانهای تعاملی است. در این پژوهش هدف آن بودهاست انواع فراگفتمانهای تعاملی در یکی از متون تاثیرگذار اسلامی یعنی نهجالبلاغه بر اساس انگارة هایلند (2005) مورد واکاوی قرار گیرد. این فراگفتمانها بر اساس نوع در بافت، طبقهبندی شدهاست و علاوه بر تحلیل کیفی میزان استفاده از انواع فراگفتمانهای تعاملی نیز به صورت کمی سنجیده شدهاست. نتایج این پژوهش نشان میدهد که حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه از انواع فراگفتمانهای تعاملی یعنی دخیلسازها، خوداظهاریها، نگرشنماها، یقیننماها و تردیدنماها استفاده کردهاست. از دخیلسازها به منظور ارتباط موثر با مخاطب همراه با نقشهای خاصی همانند هشدار و توبیخ و سرزنش و تشویق مخاطب در مسیر هدایت استفاده مؤثری داشتهاند. از خوداظهاریها برای نفی صفات منفی از خویش و اثبات صفات متعالی خود استفاده کردهاند. تردیدنماها نمود بسیار کمرنگی در نهجالبلاغه دارند. ایشان از یقیننماها که کارکردی تأکیدی دارند، غالبا برای بیان استواری راه و روش خویش استفاده کردهاند. همچنین نگرشنماها که غالبا بار معنایی منفی دارد با ابزار زبانی متعددی در نهجالبلاغه نمود دارد که گاه نگرش حضرت علی را دربارة مخاطبان خود نشان میدهدhttps://jlkd.um.ac.ir/article_39955_fc613b558f70bbe020b4b12f11966abe.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221Polysemy in nɑme-last Complex Words Within Construction Morphologyچندمعنایی واژههای پیچیدۀ مختوم به «نامه» در چارچوب صرف ساختی59983989510.22067/jlkd.2021.68500.1010FAپریا رزمدیدهدانشگاه ولیعصر (عج) رفسنجان0000-0002-9373-848ساره خیرمنددانش آموخته کارشناسی ارشد زبان شناسی دانشگاه اصفهان0000-00034031-8788Journal Article20210123“nɑme”-last complex words have rarely been examined in Persian morphology. In this study, examining the function of “nɑme” in the word-formation of Complex words which is embedded as a shared constituent, the polysemous patterns have been analyzed in the framework of construction morphology (Booij, 2010). To fulfill this purpose, 102 “nɑme”-last complex words have been gathered from 3 Persian dictionaries including Zansoo (1994), Sokhan (2003), and Dehkhoda (1999) which have been classified in 12 extensions of meaning, adopting generalized holistic constructional schema which govern less abstract subschemas as meaning extensions derived from conceptual mechanisms. Achievements depicted that image schemas, metonymy, and metaphor are the chief forces in getting “nɑme”, polysemous in the examined complex words. Additionally, the other possibilities such as bound meaning in terms of constructional idiom, hierarchical lexicon, and default inheritance contributed by construction morphology indicated that “nɑme”-last complex words are governed by the so-called constructional idiom as a kind of constructional schema in which a fixed lexical unit with bound meaning is embedded. This justifies how “nɑme” is positioned in the fuzzy boundary between compounding and derivation as a “affixoid” which is grammaticalizing.بررسی واژههای پیچیدۀ مختوم به «نامه»، از جمله موضوعاتی بوده که کمتر مورد توجه زبانشناسان قرار گرفته است. در این جستار، به منظور بررسی نقش واژهسازی «نامه» در این گروه از واژههای پیچیدۀ زبان فارسی، به تحلیل چندمعنایی این جزء واژگانی در چارچوب صرف ساختی (بوی، 2010) پرداخته شدهاست. برای نیل به این هدف، 102 واژۀ ساخته شده با «نامه» از فرهنگ فارسی زانسو (کشانی، 1372)، فرهنگ بزرگ سخن (انوری ،1381) و فرهنگ دهخدا (1377) گردآوری شدند که با استفاده از امکانات صرف ساختی مبنی بر وجود طرحوارۀ ساختی ناظر و انشعاب زیرطرحوارهها بر اساس دخالت سازوکارهای سطح مفهومی، در 12 دسته مختلف قرار گرفتند. یافتههای این پژوهش نشان داد که طرحوارههای تصویری، مجاز و استعاره سه سازوکار اصلی عامل چندمعناشدن سازۀ مشترک «نامه» در واژههای مورد بررسی بودهاست. به علاوه، امکانات صرف ساختی از جمله وجود معنای مقید در قالب اصطلاح ساختی، واژگان سلسلهمراتبی و وراثت پیشفرض نشان داد که بر ساخت واژههای پیچیدۀ مختوم به «نامه»، طرحوارهای ساختی موسوم به اصطلاح ساختی ناظر است که «نامه» را در وضعیت بینابین ترکیب و اشتقاق قرار میدهد و آن را بهعنوان «شبهوندی» در مسیر دستوریشدگی قرار میدهد.https://jlkd.um.ac.ir/article_39895_6f4685082b31a77797dbce22baef5c3d.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221A Study of Age and Gender Variables in Complaint Speech Act in Persianبررسی رابطه ی سن و جنسیت با شیوهی بیان کنش گفتار شکایت در زبان فارسی991253989110.22067/jlkd.2021.48479.0FAسارا عسکری فورگدانشگاه بیرجندhttps://orcid.org/00جلیل الله فاروقی هندوالاندانشگاه بیرجندJournal Article20200429Abstract<br />In the present study, we are going to examine two variables of age and gender in “complaint speech act” in Persian. The purpose of this study is to investigate the effect of gender and age on the use of complaint speech act and ultimately its analysis in Persian language society. To this end, 21 Persian films, from family genres, were selected. Discourses containing complaint speech act were transcribed in Persian films and the age and gender variables were reviewed. Trosborg model was used for data analysis. He divided complaint speech act into 5 categories(hint, disapproval, accusation, blame and treat) and 7 sub categories (annoyance, ill consequence, direct accusation, indirect accusation, modified blame, blame (person), blame(behavior)). Statistical analysis was used to analyze gender and age effects, and the results were plotted at the tables and charts for a closer look. Statistical analysis showed that men use more complaint speech acts than women. Also, Men use direct complaints and women use indirect complaints more. In the Persian-speaking community, the young age group is the biggest user of the complaint. It seems as the age goes higher, the less willingness to use complaint acts occurs. It should be noted that the elderly and middle age groups use more direct complaints than child and young age groups. People use the most direct complaints and the least indirect complaints in conversations with younger people.در پژوهش حاضر، درصدد هستیم به بررسی دو متغیر سن و جنسیت و تاثیر آن ها دربکارگیری کنش گفتار شکایت در فارسی بپردازیم. به این منظور 21 فیلم فارسی از ژانر خانوادگی که نامزد یا برنده ی جایزه ی جشنواره ی فجر بودند، انتخاب شده اند. گفتمان های حاوی کنش گفتاری شکایت در فیلم های فارسی یادداشت گردید و متغیر سن و جنسیت در آن ها بررسی شد. . پس از تجزیه و تحلیل داده ها ،نتایج حاصل برای بررسی دقیق تر در جداول و نمودارها ترسیم شد. تجزیه و تحلیل آماری مقایسه ای نشان داد مردان بیشتر از زنان از کنشگفتار شکایت استفاده می کنند ، همچنین مردان از شکایات مستقیم و زنان از شکایات غیرمستقیم بیشتر استفاده می کنند. اطلاعات به دست آمده نشان می دهد اگرچه مردان و زنان در مواجهه با هم جنس و غیر هم جنس خود بیشتر از شکایت مستقیم استفاده می کنند ، اما درصد استفاده از شکایت مستقیم در مواجهه با هم جنس و درصد استفاده از شکایت غیر مستقیم در مواجهه با غیر هم جنس بیشتر است. در جامعه فارسی زبان ، تمامی گروه های سنی از شکایت مستقیم بیشتر استفاده می کنند. لازم به ذکر است هر چه سن افزایش می یابد تمایل به استفاده از کنش های شکایت مستقیم بیشتر می شود. افراد در مواجهه با بزرگتر و هم سن خود ، از شکایت غیرمستقیم و در مواجهه با کوچکتر از خود از شکایت مستقیم بیشتر استفاده می کنند.https://jlkd.um.ac.ir/article_39891_dec2517cd03624c1ba56b4a35012e688.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221The analysis of pausal processes of Qura’n in optimality phonologyتحلیل بهینگی فرایندهای وقف قرآن1271514003910.22067/jlkd.2021.48510.0FAسیما عوض پوردانشگاه تهرانمحمود بی جن خاندانشگاه تهران0000-0002-4175-6854Journal Article20200505In this paper phonological processes in pausal position of Qura’n are investigated in parallel optimality theory. Short vowels are deleted, disregarding their morphological and syntactical roles, such as indefinite morpheme /n/, nominal /u/ and genitive /i/ cases. The low vowel /a/ representing accusative case resists to deletion due to high sonority and is lengthened and extended to the emptied adjacent mora. However, accusative case vowel is deleted in feminine nominatives, which is justified by the constraint that bans every type of suffixes after feminine one and is high ranked. In addition to deletion of indefinite and case morphemes, feminine suffix /t/ is debucalized and altered to [h] in female nominatives. According to this research, ranking of constraints prevents the appearance of light syllables in pausal position and deletion and lengthening processes happen to substitute heavy or superheavy syllables for light ones. ranking of constraints prevents the appearance of light syllables in pausal position and deletion and lengthening processes happen to substitute heavy or superheavy syllables for light ones.در این مقاله فرایندهای واجی در محل وقف در چارچوب رویکرد بهینگی موازی بررسی میشود. واکههای کوتاه، فارغ از نقش صرفی و نحوی آن، تکواژ نشاته نکره /n/ و حالت فاعلی /u/ و اضافی /i/ در محل وقف حذف میشوند. واکه افتاده حالت مفعولی /a/ نیز به دلیل رسایی بالا در برابر حذف، مقاومت میکند و به مورای خالی شده مجاور، پس از حذف تکواژ نکره، گسترده و کشیده میشود. نشانه مفعولی تنها در مقولههای اسمی مؤنث مفرد حذف میگردد که آن نیز با توجه به رتبهبندی صحیح محدودیتهایی که مانع هر گونه پسوند تصریفی پس از تکواژ نشانه تأنیث میشود، قابل تببین است. در این مقولههای اسمی علاوه بر حذف تکواژهای نشانه نکره و حالت، نشانه تأنیث /t/ نیز نادهانی و تبدیل به [h] میشود. طبق یافتههای این پژوهش، رتبهبندی محدودیتها از حضور هجای سبک در محل وقف جلوگیری میکند و فرایندهای حذف و کشش بمنظور تبدیل هجای سبک به سنگین و یا فوق سنگین صورت میگیرد.https://jlkd.um.ac.ir/article_40039_3c0538878139f7d0e9b19105edee0835.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221For a few decades, the studies of cognitive linguists interested in metaphors dedicated to the identification and description of metaphors and the two dimensional relationship between mind and language. But Steen's (2008) studies on metaphorical patterns showed that there is a third communicative dimension about some metaphors which cannot be explained by the two dimensional theories of metaphor. In the third dimension, a distinction is madeاستعاره های عمدی در متون خبری زبان فارسی1531753982210.22067/jlkd.2021.68453.1009FAمریم مولاییدانشجوی دکترای تخصصی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آباده0000-0003-2902-5626محمد امین صراحیاستادیار بخش زبان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلانمحمد رستم پوراستادیار بخش زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آبادهJournal Article20210120abstract<br />For a few decades, the studies of cognitive linguists interested in metaphors dedicated to the identification and description of metaphors and the two dimensional relationship between mind and language. But Steen's (2008) studies on metaphorical patterns showed that there is a third communicative dimension about some metaphors which cannot be explained by the two dimensional theories of metaphor. In the third dimension, a distinction is made between deliberate and non-deliberate metaphors. This study is aimed at introducing the theory of deliberate metaphor by analyzing Iranian newspaper headlines within the theory of deliberate metaphor. The results of this study show that in addition to the three dimensional structure of metaphors and their communicative role in exchanging information which were neglected in previous studies, in newspaper headlines like many other domains, metaphors are sometimes used quite deliberately to lead their audience attention to specific topics to be described and explained. .تا چندین دهه، پژوهشهای زبان شناسان شناختی علاقمند به مطالعات استعاره به تشخیص وتوصیف استعارهها و همچنین توضیح دو بعدی بودن ارتباط ذهن و زبان اختصاص داشت. اما مطالعات استین (2008) در باب الگوهای استعاری نشان داد که بعد سومی نیز در رابطه با بعضی استعارهها وجود دارد که براساس نظریههایی که برسرشت دو بعدی استعارهها تاکید دارند قابل توضیح و تبیین نیستند. پیشنهاد استین برای اضافه کردن بعد سوم که همان جنبه ارتباطی استعارههاست بر پایه یافتههای پژوهشهای روانشناسی زبان و نیز تحلیلهای زبانشناسی پیکرهای میباشد. در بعد سوم که بر جنبه ارتباطی استعاره تاکید دارد، تمایزی میان استعارههای عمدی واستعارههای غیرعمدی وجود دارد. هدف از انجام این پژوهش نیز معرفی نظریه استعاره های عمدی با مطالعه عنوان های خبری سه روزنامه کثیرالانتشار همشهری، کیهان و شرق در چارچوب نظریه استعاره های عمدی استین (2015) می باشد. نتایج این تحقیق علاوه بر تاکید بر ساختار سه بعدی استعاره و نقش ارتباطی استعاره های عمدی در تبادل اطلاعات که در مطالعات استعاری پیشین نادیده گرفته شده بود، نشان می دهد که در متون خبری نیز مانند بسیاری از حوزه های دیگر، گاهی اوقات استعاره ها به صورتی کاملا عمدی به کار برده می شوند تا بتوانند علاوه بر جلب توجه مخاطب، موضوع مورد بحث را نیز توصیف کنند و توضیح دهند.https://jlkd.um.ac.ir/article_39822_1d0e65acf08029fd268bd6eabaaa4266.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221Linguistic analysis of suicide notes, two case studiesمعرفی شیوه های تحلیل یادداشتهای خودکشی و بررسی موردی چندنمونه یادداشت کوتاه فارسی1772023998710.22067/jlkd.2021.48685.0FAاعظم استاجیدانشیار گروه زبانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20200911A suicide note is any kind of text that is left behind before a person commits suicide or intends to commit suicide. These texts have been analyzed by linguists and psychologists among others to get a better understanding of the suicide act. The present paper first reviews how these notes have been analyzed . <br />In the second part of the paper, four Farsi suicide notes are presented and based on Prokofyeva (2013) are analyzed. According to her, a clear statement of reasoning should be present in genuine suicide notes either with a direct statement or an implied one. The ‘clear statement’ of why the suicide takes place is an integral part of almost every genuine suicide note Prokofyeva (2013) examined, as it is an aim of its author to explain why such a decision has been made. As for the structure of suicide notes, each note consists of the following components: a- Form of address (more often someone specific) b - Introduction) c- Culmination/body ( d - Conclusion/closing words (farewell; signature; post-scriptum; ). The analysis of Farsi notes which vary between 5 to18 words, shows that all of them state clearly the reason for committing suicide and express their last feelings (the first note expresses anger and puts the blame on someone, the second note expresses relief and forgiveness while the last one expresses hatred.) Considering the four components of a note, the first note which is very short, only has the introduction component. Other notes which are longer, have three components: introduction, body, conclusion or form of address. The ‘clear statement’ of why the suicide takes place is common to all the short notes analyzed. This paper emphasizes on the need to build a corpus of Farsi suicide notes for future studies in this interdisciplinary area.ادداشت خودکشی عبارت از هر نوع متنی است که فرد قبل از خودکشی یا قبل از اقدام به خودکشی از خود به جای می گذارد. این متون از سوی زبانشناسان، روانشناسان، حقوقدانان و ... از وجوه مختلف مورد تحلیل قرار میگیرند تا به درک بهتری از پدیده خودکشی کمک کنند. بخش اول این مقاله به مرور شیوه های مختلف تحلیل این یادداشتها و راههای متمایز کردن متون واقعی از جعلی میپردازد. در ادامه براساس شیوه تحلیل پراکفیوا ( 2013 ) چند نمونه یادداشت کوتاه فارسی به صورت کیفی تحلیل میشود. پراکفیوا بیان میدارد در یادداشت های خودکشی واقعی به طورمستقیم یا غیر مستقیم علت خودکشی ذکر شده است. در واقع هر یادداشت پاسخی به این سوال است که چرا خودکشی اتفاق افتاده است. بعلاوه واپسین احساسات قبل از خودکشی نیز در یادداشتها بیان شده است. از سوی دیگر در یادداشت های خودکشی ساختار روشن و مشخصی که شامل اجزاء زیر است، دیده میشود: الف- صورت خطابی (بیشتر اوقات وجود مخاطب خاص) ب- مقدمه ( بیان دلیل خودکشی) ج- اوج/ بدنه (اشاره به عمل خودکشی و درخواست اقدامات بعدی) د- نتیجه یا پایان (خداحافظی یا سخنان واپسین). تحلیل نمونه یادداشتهای کوتاه فارسی نشان می دهد هرچند یادداشتها خیلی کوتاهند و بین 5 تا 18 واژه طول دارند، بازهم با صراحت علت خودکشی و اخرین احساسات نویسنده را بیان کرده اند از نظر وجود اجزاء چهارگانه تنها بخشی که در یادداشت اول دیده می شود بخش مقدمه یا بیان دلیل خودکشی است . در یادداشتهای دوم تا چهارم سه جزء از چهار جزء دیده می شوند. مولفه ای که در هر چهار یادداشت حاضر است ذکر دلیل خودکشی است. در پایان، بر ضرورت ایجاد پیکره ای از یادداشتهای خودکشی در ایران برای هر نوع مطالعه ای در این زمینه تاکید میشود.https://jlkd.um.ac.ir/article_39987_4e63f174147627de6344c77cdc7057a4.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221Topic-based Discourse Analysis of Nahj-al-balāqa on Epistemology of Justiceتحلیل گفتمان موضوعی نهج البلاغه در باب معرفت شناسی عدالت2032253956410.22067/jlkd.2021.39564FAابوالفضل مزینانیفردوسی مشهد0000-0002-7888-5967علی علیزادهدانشگاه فردوسی مشهدعلیرضا آزاددانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20191020Epistemology of different phenomena, i. e. the human’s endeavor to achieve an ideological/philosophical insight about their nature, can be his conduct in making decisions how to realize them. Since this is also true for bringing justice about the world, this research was carried out to investigate the epistemological basics of Alavi/Shiite justice in Nahj-al-balāqa, a reference book compiled from the lectures and letters of Ali, the first Imam of Shi’as. Applying Topic-based Discourse Analysis Model as our methodology, we arrived at two different categories of conclusions. As a result of theoretical analysis, ‘the consistent selection of our mental, verbal, and practical behaviors based on right’ was concluded to be a definition of the nature of justice, while meanings of ‘right’ are to be from ‘correctness of doing’ to ‘religious assignments’. So, the extentions of the term ‘right’ were divided into these three categories: a) religious instructions/rights, b) private personal rights, and c) exchange and service rights. Meanwhile, 7 topoi, or addresses to rational schemes, were also identified as a result of linguistic analysis.معرفت شناسی پدیده ها، یا به عبارتی، تلاش برای دستیابی به بینش عقیدتی/فلسفیِ خاص درخصوص ماهیت آنها، هدایت گر او در انتخاب راه کارهای اجرایی متناظر با آن، بویژه در حوزۀ عدالت گستری است؛ با ابتنا بر این ضرورت، بررسی حاضر با هدف شناخت مبانی معرفتی عدالت از دیدگاه شیعی/علوی در راستای مؤلفه های مطرح در نظریه های حوزۀ اخلاق صورت گرفت. ازاین رو، نهج البلاغه، به عنوان یکی از متون مرجع شیعی برگزیده شد و واکاوی آن با کاربستِ مدلِ تحلیل گفتمان موضوعی به عنوان روش تحقیق به انجام رسید. یافته های این پژوهش در دو بخش نتایج تحلیل نظری و نتایج تحلیل زبانی قابل ملاحظه است: درنتیجۀ تحلیل نظری، قاعدۀ «ملکۀ رفتاری گزینش پندار، گفتار، و کردار بر مبنای حق» به عنوان تعریفی از چیستی عدالت به دست داده شد؛ در این قاعده، معانی حق از درستی انجام تا تکلیف شرعی را دربرگرفته و به طور کلی در سه حیطۀ مصداقی الف) حقوق تشریعی، ب) حقوق فردی غیرتشریعی، و ج) حقوق معاوضه ای جای گرفت؛ این قاعده و حیطه های مصداقی حق مجموعاً «اصل جامع معرفت عدالت» را شکل می دهند؛ این اصل معرفت-شناختی، در واقع، اساس دستورالعمل های اجرایی و توزیعی عدالت در این مکتب قرار می گیرد. درنتیجۀ تحلیل زبانی نیز نتایجی به دست آمد که مهم ترین آنها شناسایی هفت برهان یا موضع عقلی در داده های شاهد است. مواضع عقلی، اشاراتی ضمنی یا صریح به دستورالعمل هایی هستند که عقل سلیم آنها را می پذیرد.https://jlkd.um.ac.ir/article_39564_0aee28b4384c28e69137f7d6f1a02d9e.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221Hedge Analysis in Ferdowsi Annotated Academic Language Corpus: A Comparison of the Fields of Humanities and Scienceتحلیل عبارات احتیاطآمیز در پیکره زبانی آکادمیک فردوسی: مقایسهی دو حوزه علوم انسانی و علوم پایه2272464002310.22067/jlkd.2021.68589.1012FAعطیه کامیابی گلگروه آموزشی زبان و ادبیات فارسی و گروه زبانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000-0003-0349-2744الهام اخلاقی باقوجریگروه زبانشناسی همگانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانهانیه حبیبیدانشجوی دکتری، دانشگاه ژنو،ژنو، سوئیسJournal Article20210128A corpus consists of natural continuous texts that are presented electronically and from which information about linguistic elements (both lexical and non-lexical) can be extracted; this can be done in the shortest possible time and with the highest degree of accuracy. The authors of this article have created Ferdowsi Annotated Academic Language Corpus and the purpose of this article is to introduce the corpus of faculty members of Ferdowsi University of Mashhad and use it in analyzing and describing hedges in both fields of humanities and science. Hedges indicate the certainty of the author through words such as "maybe", "possibly" and "definitely". Research in this area has mainly focused on manual analysis of limited number of words. In this study, Salager Meyer’s (1997) classification has been used to identify, and categorize hedges. The data were extracted from Ferdowsi Annotated Academic Language Corpus which contains 1100 Persian language articles. Based on the results, the use of hedges in the field of humanities was about twice as much as in the field of science. Meanwhile, the use of conditionals and expressions of doubt in both fields had a high frequency. The results from this study have a better chance at being generalized to the fields under study due to the greater number of entries. The accuracy of the corpus labeling is 96% and it can be used as an excellent source for analysis and research on scientific texts.پیکره شامل متنهای پیوسته طبیعی است که به صورت الکترونیکی ارائه شدهاست و میتوان از آن اطلاعات درباره عناصر زبانی، بهصورت واژگانی و غیرواژگانی در کمترین زمان ممکن و با بالاترین میزان دقت، استخراج نمود. نویسندگان این مقاله، پیکره زبانی آکادمیک فردوسی را ایجاد کرده و هدف از این مقاله معرفی پیکره اعضای هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد و بهکارگیری آن در تحلیل و توصیف عبارات احتیاطآ میز در دو حوزه علومانسانی و علومپایه است. عبارات احتیاطآمیز میزان قطعیت کلام نویسنده را با کلماتی مانند «شاید»، «ممکن است» و «حتما» مشخص میکند. پژوهشهایی که تاکنون بر روی این عبارات انجام شدهاست، با دادههایی اندک و به صورت کاملا دستی انجامشدهاند. در این پژوهش ضمن استفاده از دستهبندی سلاجرمیر (1997) برای شناسایی عبارات احتیاطآمیز، دادهها با استفاده از پیکره الکترونیکی ساختهشده که شامل 1100 مقاله زبان فارسی میباشد، استخراج شدند. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش میزان کاربرد عبارات احتیاطآمیز در حوزه علومانسانی حدود دو برابر بیشتر از حوزه علومپایه بود. در این میان استفاده از شرطیها و عبارات حاکی از شک و تردید در هر دو حوزه بسامد بالایی داشتند. نتایج حاصل از این پژوهش به علت بالاتر بودن حجم دادههای مورد استفاده نسبت به تحقیقات پیشین، قابلیت تعمیم بیشتری به عنوان الگو در نوشتن مقالات علمی زبان فارسی را دارا هستند. همچنین تأیید شد پیکره ساختهشده در این پژوهش که تا 96 درصد دقت دارد، به عنوان منبع بسیار خوبی برای تحلیل و تحقیق بر روی متون علمی قابل استفاده است.https://jlkd.um.ac.ir/article_40023_9b5f73599e53f7c3a67e676ed2f56edb.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221Analysis of Some Stylistic Features of the Iranian Literary Translators in the Last Centuryواکاوی برخی ویژگیهای سبکی مترجمان ادبی ایران در یک قرن اخیر2472793956810.22067/jlkd.2021.39568FAمحبوبه نورادانشگاه زابلعلی خزاعی فریددانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20191129With the Constitutional Movement we enter a new era that inevitably changes the language. During this period, laymen become the target of popular literature; as a result, new values and ideas emerge and the language simplification movement begins. Contemporary Persian prose is also gradually changing. Translation prose is no exception. This research is based on descriptive translation studies and its suggested norms for describing translation. The purpose of this study is to investigate the stylistic features of Iranian literary translators in the last century. In the current study, six stylistic variables of Iranian literary translators - passive sentence, sentence length, broken vocabulary, colloquial vocabulary, lexical calque, and Farsi expressions - were studied after the constitutional movement. The findings of this study indicate that over the past century, Iranian literary translators have used more familiar structures, long sentences, broken vocabulary and lexical punctuation, but the use of Persian and colloquial expressions has decreased after the climax of the second period. The results were analyzed based on the extent to which the translators of each course adhered to the capabilities of the Persian language.با جنبش مشروطیت وارد دوره تازهای میشویم که دگرگونی زبان را نیز ناگزیر میکند. در این دوره مخاطب ادبیات عامه مردم میشود؛ در نتیجه ارزشها و افکار جدید پدید میآید و زبان به سادگی میگراید و نهضت ساده نویسی آغاز میگردد. نثر معاصر فارسی نیز به تدریج متحول میگردد. نثر ترجمه نیز از این قاعده مستثنی نیست. این تحقیق بر پایه مطالعات توصیفی ترجمه و هنجارهای پیشنهادی توری برای توصیف ترجمه استوار است. هدف از انجام این پژوهش، واکاوی ویژگیهای سبکی مترجمان ادبی ایران در یک قرن اخیر است. در مطالعه جاری، شش متغیر سبکی مترجمان ادبی ایران- جمله مجهول، طول جمله، واژگان شکسته، واژگان محاوره، گرته برداری واژگانی و تعابیر فارسی- پس از نهضت مشروطه بررسی شد. یافته های این بررسی بیانگر آن بود که در طی یک قرن اخیر، استفاده مترجمان ادبی ایران از ساختارهای مجهول، جملات بلند، واژگان شکسته و گرته برداری واژگانی بیشتر شده است اما کاربرد تعابیر فارسی و واژگان محاوره پس از اوجگیری در دوره دوم در ترجمه های دوره سوم کمتر شده است. نتایج بر پایه میزان پایبندی مترجمان هر دوره به امکانات و قابلیتهای زبان فارسی واکاوی شد.https://jlkd.um.ac.ir/article_39568_bea8d66d5030692bc0ab0ed0cded6da1.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221Literary Creativity and Cognitive Linguistics: Measuring the Esthetic Value of the Poem "The Paper Boat" by Garoos Abdolmalekian within the Framework of The Conceptual Blending Theoryخلاقیت ادبی و زبانشناسی شناختی: سنجش زیباییشناسانۀ شعر «قایق کاغذی» گروس عبدالملکیان بر پایۀ نظریۀ همآمیزی مفهومی2813153989310.22067/jlkd.2021.48674.0FAمجتبی پردل(دانشآموخته دکتری زبانشناسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران)Journal Article20200906The Poems written by Garoos Abdolmalekian have been among successful Blank-Verse Persian poetry over the last two decades – selling well and numerous reprints testify to this claim, as well as recent translations of his poetry selections into English, French, Swedish, Arabic, Turkish and Kurdish. By employing the Conceptual Blending Theory proposed by Fauconnier and Turner (2002) and the conceptual means it provides for analyzing creative literary texts, the present work, with a hint at the theories of the nature of poetry, aims at a scientific, systematic investigation of the reasons lying behind this success. What comes through this process reveals that Abdolmalekian's work, owing to his use of novel imagery in his poems, enjoys a high degree of literary creativity, and consequently a high esthetic value. Analyzed in terms of the Conceptual Blending Theory, these images are resultant from an employment of hyperblends and double-scope integration networks as well as a rich variety of vital relationships. Moreover, observance of the governing or optimality principles in setting up blends and integration networks, which makes his poems, while having a high creativity degree, not deter his readers from approaching his poetry, thus contributing to the esthetic appeal of his work, which has a share in hid overall literary success.اشعار گروس عبدالملکیان از نمونههای موفق شعر سپید فارسی در دو دهۀ اخیر بوده است (فروش و تجدید چاپ بالا و ترجمۀ منتخبی از اشعارش به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، سوئدی، کردی، ترکی و عربی دو شاهد برای این مدعا هستند). هدف پژوهش حاضر این است تا با اشاره از نظریههای مربوط به ماهیت شعر و نیز با استفاده از چارچوب نظریۀ همآمیزی مفهومی فوکونیه و ترنر (2002) و ابزارهایی نظری که برای تحلیل متون خلاقانۀ ادبی به دست میدهد به گونهای علمی و نظاممند به بررسی دلایل این موفقیت بپردازد. آنچه از این رهگذر به دست میآید نشان میدهد که اشعار عبدالملکیان به دلیل استفاده از تصویرسازیهای بدیع و نو از خلاقیت ادبی بالایی برخوردارند، و هم از اینرو ارزش زیباییشناختی آنها نیز بالاست. این تصویرسازیها، به زبان اصطلاحات نظریۀ همآمیزی مفهومی، حاصلِ استفاده از آمیزههای مرکب یا اَبَرآمیزه و نیز شبکههای ادغامی چنددامنه و همینطور پیوندهای حیاتی متنوع هستند. همچنین رعایت اصول بهینگی نیز در ایجاد آمیزهها و شبکههای ادغامی مزبور مدخلیت دارند، که این امر باعث میشود اشعار وی در عین خلاقیت ادبی بالا در برابر خوانش آثارش مانع ایجاد نکنند، و این مطلب نیز در کنار جنبۀ زیباییشناختی به جذابیت اشعارش افزوده است، که حاصل آن موفقیت کارش بوده است. https://jlkd.um.ac.ir/article_39893_ea275b6823ca0906b0c92c8d451f9e25.pdfدانشگاه فردوسی مشهدزبانشناسی و گویش های خراسان2008-723312220201221Investigation of syllable construction in Mashhadi dialect based on cv- phonology theoryبررسی ساخت هجا در گویش مشهدی بر اساس نظریهی همخوان- واکه3173433995410.22067/jlkd.2021.48629.0FAسعیده شجاع رضویپژوهشگاه میراث فرهنگی0000-0002-6241-9443Journal Article20200820چکیده:<br />بررسی ساخت هجا در شناخت واجی یک گویش از اهمیت به سزایی برخوردار است. پژوهش حاضر در قالب طرحی میدانی به بررسی ساخت هجایی گویش مشهدی پرداخته و بر اساس نظریهی همخوان- واکه به شیوهی واج آرایی همخوانها و همچنین تاثیر واکهی هستهی هجا در انتخاب خوشههای همخوانی میپردازد. دادههای زبانی این پژوهش حاصل مصاحبه با ده گویشور مشهدی شامل زن و مرد بین سنین 60 تا 80 سال و کم سواد است. پژوهش حاضر در نظر دارد ضمن ارایهی تفاوتهای آوایی و ساخت واژی به این مهم بپردازد که گونه ی مورد بررسی گویش است نه لهجه. یافتههای پژوهش نشانگر آن است که عنصر هجایی در گویش مشهدی هسته است که قبل از آن حداکثر دو همخوان و بعد از آن نیز حداکثر دو همخوان میتوانند قرار گیرند. طی این بررسی مشاهده شد که تمایل گویش مشهدی بیشتر بر هجاهای کوتاه است به صورتی که در اغلب موارد در مقایسه با فارسی معیار درج واکه یا فرایند واج افزایی را شاهد میباشیم. واژههایی مانند: بزرگ//، ترش/ toro/، سطل// نشانگر این فرایند میباشد. فرایند واج افزایی در این گویش به چهار دسته تقسیم میشود که در این پژوهش به تفصیل به آن پرداخته شد.بررسی ساخت هجا در شناخت واجی یک گویش از اهمیت به سزایی برخوردار است. پژوهش حاضر در قالب طرحی میدانی به بررسی ساخت هجایی گویش مشهدی پرداخته و بر اساس نظریهی همخوان- واکه به شیوهی واج آرایی همخوانها و همچنین تاثیر واکهی هستهی هجا در انتخاب خوشههای همخوانی میپردازد. دادههای زبانی این پژوهش حاصل مصاحبه با ده گویشور ساکن مشهد شامل زن و مرد بین سنین 60 تا 80 سال و کم سواد است. در ضمن پژوهشگر خود نیز گویشور بومی میباشد. یافتههای پژوهش نشانگر آن است که عنصر هجایی در گویش مشهدی هسته است که قبل از آن حداکثر دو همخوان و بعد از آن نیز حداکثر دو همخوان میتوانند قرار گیرند. طی این بررسی مشاهده شد که تمایل گویش مشهدی بیشتر بر هجاهای کوتاه است به صورتی که در اغلب موارد در مقایسه با فارسی معیار درج واکه یا فرایند واج افزایی را شاهد میباشیم. واژههایی مانند: بزرگ/bozor@/، ترش/ toroS/، سطل/s{tel/ نشانگر این فرایند میباشد. فرایند واج افزایی در این گویش به چهار دسته تقسیم میشود که در این پژوهش به تفصیل به آن پرداخته شد.https://jlkd.um.ac.ir/article_39954_57714eaf83cc79bf5847c48c5d804ec3.pdf