نحو
مائده بیگم شیرازی؛ سید حسین سیدی؛ احمدرضا حیدریان شهری
دوره 16، شماره 1 ، مرداد 1403، ، صفحه 129-150
چکیده
قرن نوزدهم را میتوان زمان شکلگیری تفکر نوین عرب به شمار آورد و پژوهشهای زبانشناسی معاصر نیز در راستای سایر حوزههای اندیشگانی عرب در این زمان، پدید آمد. زبانشناسان نوگرا، دستاوردهای نوین خود را که برگرفته از رویکردهای زبانشناختی معاصر است، به خواننده عربزبان ارائه کردند، و با وجود واکنشهای متفاوتی که اغلب بر پایه تقدس ...
بیشتر
قرن نوزدهم را میتوان زمان شکلگیری تفکر نوین عرب به شمار آورد و پژوهشهای زبانشناسی معاصر نیز در راستای سایر حوزههای اندیشگانی عرب در این زمان، پدید آمد. زبانشناسان نوگرا، دستاوردهای نوین خود را که برگرفته از رویکردهای زبانشناختی معاصر است، به خواننده عربزبان ارائه کردند، و با وجود واکنشهای متفاوتی که اغلب بر پایه تقدس بخشیدن به میراث سنتی زبانیشان بود، توانستند ساختار مشخص و مستقلی برای زبانشناسی معاصر عربی ایجاد کنند که از یک سو بر پایه مبانی نظری قدما باشد و از سوی دیگر با رویکردهای مدرن غرب در حوزه زبانشناسی سازگار. «ابراهیم مصطفی» و «مهدی مخزومی» دو تن از زبانشناسان معاصر عرب هستند که نگاهی نوین به پژوهشهای زبانی و نحو عربی داشتند. این مقاله در تلاش است به شیوه توصیفی- تحلیلی به پژوهش در دو کتاب احیاء النحو ابراهیم مصطفی و فی النحو العربی؛ نقد و توجیه مهدی مخزومی بپردازد. رویکرد این پژوهش بررسی تطبیقی دیدگاه زبانشناسی، مبانی و خاستگاه فکری این دو نحوی است و بر مبنای نقد روششناختی به این مهم پرداخته است و به دنبال فهم روش کار این دو زبانشناس معاصر و نظریههایشان در حوزه نحو در پژوهشی تطبیقی است. حاصل پژوهش اینکه ابراهیم مصطفی با اینکه رویکرد زبانشناسی ندارد، به دنبال احیای نحو است و در تلاش برای الغاء نظریه عامل در دستور زبان عربی بوده است؛ اما مهدی مخزومی رویکرد زبانشناسی متن دارد و بر جمله در نحو عربی تأکید دارد. چنین به نظر میرسد که، اغلب زبانشناسان معاصر عرب با تکیه بر ضرورت ایجاد تغییرات مبنایی در نحو عربی، با هدف رهایی از نحو سنتی توانستهاند با اندوخته علمی و تجربی خود، هر یک بخشی از نحو عربی را مورد نقد قرار دهند و در حوزه نظری و کاربردی دیدگاههای دقیق، علمی، تازه و نویی ارائه کنند.
نحو
شبنم مجیدی؛ فاطمه بهرامی؛ مزدک انوشه
دوره 16، شماره 1 ، مرداد 1403، ، صفحه 151-185
چکیده
در سنت دستور زایشی، پدیدۀ حذف یا زدایش، ساختهای گوناگونی را دربرمیگیرد که در آنها عناصر پیشبینیپذیر نحوی ذیل شرایط خاصی از اشتقاق زدوده میشوند. از سرآغاز نظریۀ اصول و پارامترها، یافت تعمیمی که بتواند همۀ گونههای حذف را تبیین کند، یکی از مسائل بنیادین زبانشناسان بوده است. مقالۀ حاضر میکوشد تا در چارچوب کمینهگرایی ...
بیشتر
در سنت دستور زایشی، پدیدۀ حذف یا زدایش، ساختهای گوناگونی را دربرمیگیرد که در آنها عناصر پیشبینیپذیر نحوی ذیل شرایط خاصی از اشتقاق زدوده میشوند. از سرآغاز نظریۀ اصول و پارامترها، یافت تعمیمی که بتواند همۀ گونههای حذف را تبیین کند، یکی از مسائل بنیادین زبانشناسان بوده است. مقالۀ حاضر میکوشد تا در چارچوب کمینهگرایی فازبنیاد گامی بهسوی این هدف بردارد و تبیین جامعی از انواع مختلف حذف در جملات زبان فارسی بهدست دهد. برای این منظور، نخست به مهمترین موارد حذف در پیشینۀ پژوهش نگاهی میافکنیم و تبیینهای مختلف از این پدیدۀ زبانی را ارزیابی میکنیم. سپس به معرفی سامانۀ متممساز شکافته و بررسی فرافکنهای نقشنمای فراتر از گروه زمان میپردازیم تا از این طریق، فرافکنی را که در زبان فارسی هستۀ فاز بالایی را تشکیل میدهد، بیابیم. بررسی شواهد زبانی نشان میدهد در فارسی، مانند زبان آلمانی، عناصر متممسازی مانند «که» و «تا» در هستۀ گروه ایستایی تولید میشوند و سپس به هستۀ گروه عامل ارتقا مییابند و بنابراین، گروه ایستایی را باید نقطۀ فاز بالایی تلقی کرد که برخی از فرایندهای حذف را در درون ساختار بند موجب میشود. در ادامۀ این مبحث، توصیفی تفصیلی از انواع حذف در درون جمله به دست میدهیم و میکوشیم ساختهای محذوفی همچون کافت، شبهکافت، ارتقای گره راست، حذف گروه فعلی، بندزدایی، پیپرسش و خردهپاسخ را براساس رویکرد کمینهگرا تحلیل کنیم. سرانجام در بخش پایانی پژوهش استدلال میکنیم که انواع حذف درون بند بر فرافکن فاز پایینی (vP) یا فاز بالایی (FinP) اعمال میشوند و هستهها و/ یا سازههایی را از اشتقاق نحوی میزدایند. این تحلیل با تکیه بر فرایندهای پسانحوی حذف و ادغام صرفی توضیح میدهد که چرا در محمولهای مرکب فارسی، جزء غیرفعلی محمول میتواند حفظ یا حذف شود.
نحو
مریم خمسه عشری؛ رضوان متولیان؛ والی رضایی
دوره 15، شماره 2 ، شهریور 1402، ، صفحه 29-53
چکیده
متمم مفعول به عنوان یکی از مقولات مهم و چالشبرانگیز دستوری از گذشته تاکنون مورد توجه زبانشناسان و دستورنویسان واقع شده است. پژوهش حاضر ساخت دارای مقولۀ متمم مفعول را بر اساس سه فرضیۀ اساسی تحت عنوان نظریۀ خردهجمله، نظریۀ محمولسازی و نظریۀ محمول مرکب مورد بررسی قرار میدهد. اغلب زبانشناسان و دستورنویسانی که تاکنون ساخت ...
بیشتر
متمم مفعول به عنوان یکی از مقولات مهم و چالشبرانگیز دستوری از گذشته تاکنون مورد توجه زبانشناسان و دستورنویسان واقع شده است. پژوهش حاضر ساخت دارای مقولۀ متمم مفعول را بر اساس سه فرضیۀ اساسی تحت عنوان نظریۀ خردهجمله، نظریۀ محمولسازی و نظریۀ محمول مرکب مورد بررسی قرار میدهد. اغلب زبانشناسان و دستورنویسانی که تاکنون ساخت متمم مفعول را در زبان فارسی بررسی کردهاند، دیدگاهی مشابه نظریۀ محمولسازی ارائه نمودهاند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که تحلیل ساخت حاوی متمم مفعول بر اساس نظریۀ محمولسازی با اصول نظریۀ حاکمیت و مرجع گزینی و برنامۀ کمینهگرا همچون معیار نقش معنایی، اصل فرافکن و فرضیۀ اعطای نقش تتای یکسان (یوتا) مغایرت دارد. همچنین تحلیل ساخت مذبور بر اساس نظریۀ محمول مرکب از یک سو، با افزایش تعداد افعال مرکب در زبان فارسی زایایی و اصل اقتصاد زبانی را نادیده می گیرد و از سوی دیگر رابطۀ گزارهای بین متمم مفعول و گروه اسمی پیش از آن را از دست میدهد. در ادامه به پیروی از رویکرد خرده-جمله و با استناد به استدلالهایی نظیر تناوب موضوعی، محدودیت گزینشی، ابهام در جملات مرکب استفهامی، حضور در بافتهای نحوی مختلف، اصطلاح پاره، رابطۀ تطابق، هم تعبیری، آزمون پاره جمله، قلب نحوی، خلأ نحوی، آزمون جایگزینی با ضمیر و توزیع انواع گروه اسمی به عنوان فاعل ساخت خرده جمله نشان داده میشود که ساخت دارای متمم مفعول را باید به همراه گروه اسمی پیش از آن به عنوان سازهای مستقل تحت عنوان ساخت خرده جمله در نظر گرفت.
نحو
سحر محمدیان؛ بهرام مدرسی؛ فروغ کاظمی؛ ستاره مجیدی
دوره 14، شماره 4 ، اسفند 1401، ، صفحه 39-77
چکیده
دبیرمقدم (۱۳۸۳،۱۳۶۹) بر این باور است که «را» علاوه بر آنکه میتواند از لحاظ نحوی نقشنمای مفعول صریح باشد، از لحاظ اطلاعی میتواند نشان مبتدای ثانویه آن باشد. دراینبین، برخی از پژوهشگران رخداد «را» در مفعول صریح بهعنوان نشان مبتدای ثانویه، هنگامی که نکره است و یا هنگامی که در پاسخی به پرسش گوینده بهعنوان کانون ...
بیشتر
دبیرمقدم (۱۳۸۳،۱۳۶۹) بر این باور است که «را» علاوه بر آنکه میتواند از لحاظ نحوی نقشنمای مفعول صریح باشد، از لحاظ اطلاعی میتواند نشان مبتدای ثانویه آن باشد. دراینبین، برخی از پژوهشگران رخداد «را» در مفعول صریح بهعنوان نشان مبتدای ثانویه، هنگامی که نکره است و یا هنگامی که در پاسخی به پرسش گوینده بهعنوان کانون اطلاعی در بافت گفتمانی تلقیمیشود، موردچالش قراردادهاند و این نشان را معطوف به عواملی چون تشخیصپذیری، معرفگی و مشخصبودگی دانستهاند. هدف از پژوهش حاضر بررسی نشان «را» بر اساس رویکرد کینگ (۱۹۹۷)، بات و کینگ (۲۰۰۰) و ابوبکری (۲۰۱۸) در دستور واژی-نقشی باتکیهبر تعاریف ارائهشده از مبتدای ثانویه توسط دبیرمقدم (۱۳۸۳،۱۳۶۹) و دالریمپل و نیکولااوا (۲۰۱۱) است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و دادهها به دو شیوۀ کتابخانهای و میدانی گردآوری شدهاند. یافتهها نشان میدهند که «را» بهعنوان پساضافۀ دستوری در ساخت نقشی در مشخصۀ «صورت حرف اضافه» قرارمیگیرد و میتواند نقش مفعول متممی پذیرنده و یا کنشپذیر را بهجای نقش مفعول صریح نشاندارکند. «را» در ساخت اطلاع در مشخصۀ «صورت گفتمانی» قرارمیگیرد و منجر به نشانداری مبتدای ثانویه میشود. در ساخت سازهای نیز بهعنوان هستۀ حرف اضافه باعث شکلگیری گروه حرفاضافهای میشود. همچنین در موارد چالشبرانگیز مذکور این امر نشاندادهشدهاست که با پیشنهادی مبنیبر ساخت اطلاع لایهای، نشان «را» بهعنوان «صورت گفتمانی» مبتدای ثانویه را در سطح جمله نشاندارمیکند و در سطح گفتمانی مبتدای ثانویه میتواند در لایۀ زیرین و یا بیرونی سایر عناصر اطلاعی در ساخت اطلاع قرارگیرد. ازاینرو میتوان نتیجهگرفت که رویکرد مذکور در دستور واژی-نقشی همراستا با نظر دبیرمقدم (۱۳۸۳، ۱۳۶۹) مبنیبر تأثیر عوامل نحوی و اطلاعی بر رخداد «را»، میتواند بازنمایی جامعی از نشان «را» ارائهدهد.
نحو
سید مهدی ساداتی نوش آبادی؛ نرجس بانو صبوری
دوره 14، شماره 4 ، اسفند 1401، ، صفحه 229-254
چکیده
در این پژوهش، ساختار کافت در دو زبان ایرانی پیش از اسلام؛ زبان فارسی باستان و فارسی میانۀ زردشتی با استفاده از رویکرد ادغام متقارن و اشراف چندگانه تحلیل و بررسی میشود. بدین منظور، نخست ساختار کافت و ویژگیهای آن معرفی میشود و سپس به بررسی کافت در زبان فارسی باستان و فارسی میانۀ زردشتی بر اساس رویکرد چیتکو (ب 2011 و 2012) پرداخته میشود. ...
بیشتر
در این پژوهش، ساختار کافت در دو زبان ایرانی پیش از اسلام؛ زبان فارسی باستان و فارسی میانۀ زردشتی با استفاده از رویکرد ادغام متقارن و اشراف چندگانه تحلیل و بررسی میشود. بدین منظور، نخست ساختار کافت و ویژگیهای آن معرفی میشود و سپس به بررسی کافت در زبان فارسی باستان و فارسی میانۀ زردشتی بر اساس رویکرد چیتکو (ب 2011 و 2012) پرداخته میشود. بر اساس این پژوهش، بررسی نمونههای زبانی جمعآوری شده از زبان فارسی باستان که دارای ساختار کافت هستند، نشان میدهد که نوع حذف ساختاری مشاهدهشده در این زبان با تعریف کافت متفاوت است. در ساختار کافت وجود دو همپایه در جمله لازم است اما در نمونههای زبانی یافتشده از فارسی باستان، شاهد وجود یک جمله هستیم که در آن قلب نحوی مشاهده میشود بهگونهای که ساختاری که حذف سازه در داخل آن انجام شده است، خود یک سازۀ واحد (گروه اسمی مفعول) است. بررسی نمونههای زبانی از فارسی میانۀ زردشتی که دارای ساختار کافت هستند، نشاندهندۀ این است که یکسان بودن زمان، جهت، نمود فعل و همچنین فعل واژگانی در همپایهها در ساختار کافت و عدم امکان وجود ارزشهای مختلف برای این مشخصهها در هم پایهها میتواند دلیلی بر ادغام متقارن هستۀ زمان، هستۀ نمود، هستۀ فعلی کوچک و هستۀ فعل واژگانی و اشتراک آنها بین همپایهها در ساختار کافت در زبان فارسی میانه باشد.
نحو
آهو الوند؛ زینب محمدابراهیمی جهرمی
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، ، صفحه 181-201
چکیده
فعل مرکب یکی از پربسامدترین انواع فعل در زبان فارسی است و تاکنون موضوع پژوهشهای متعددی بوده است. این فعل درواقع محمول مرکبی است متشکل از یک جزء فعلی (همکرد) و یک یا چند جزء غیرفعلی (فعلیار) که با هم، معنایی را افاده میکنند. در این مقاله الگویی برای ساختار نحوی افعال مرکب دوجزئی در زبان فارسی بر پایۀ نظریۀ صرف توزیعی ارائه میدهیم. ...
بیشتر
فعل مرکب یکی از پربسامدترین انواع فعل در زبان فارسی است و تاکنون موضوع پژوهشهای متعددی بوده است. این فعل درواقع محمول مرکبی است متشکل از یک جزء فعلی (همکرد) و یک یا چند جزء غیرفعلی (فعلیار) که با هم، معنایی را افاده میکنند. در این مقاله الگویی برای ساختار نحوی افعال مرکب دوجزئی در زبان فارسی بر پایۀ نظریۀ صرف توزیعی ارائه میدهیم. در ساختار افعال مرکب بهازای هر یک از اجزا یک ریشۀ انتزاعی دخیل است. این ریشهها فاقد مقولۀ دستوری و جوهرۀ آوایی و صرفاً زنجیرهای از مشخصههای صوریاند. پس از ادغام و حرکت به فراخور ساخت نحوی موردنظر، یعنی پس از پایان اشتقاق نحوی، مطابق مبانی صرف توزیعی دستخوش فرایندهای پسانحوی میشوند. درنهایت گرههای نحوی، برای درج مؤخر واحدهای واژگاهی آماده میشوند. نشان میدهیم که ریشۀ مربوط به جزء غیرفعلی در جایگاه هستۀ گروه محمول وارد اشتقاق میشود و بار اصلی حمل جمله را به عهده دارد، این گروه خود در جایگاه خواهر گروه فعلی کوچک است که هستهاش با ریشۀ مربوط به جزء فعلی اشغال شده است. همچنین درمورد افعال مرکب گذرا، گروه فعلی کوچک شکافته است و گروه جهت ذیل آن قرار دارد.
نحو
حسن برزگر؛ مهین ناز میردهقان فراشاه؛ غلامحسین کریمی دوستان
دوره 13، شماره 2 ، اسفند 1400، ، صفحه 167-194
چکیده
بررسی نمود واژگانی در افعال مرکب زبان فارسی یکی از موضوعات بحثبرانگیز در سالهای اخیر بوده است. در مطالعات این حوزه دو دیدگاه عمده به چشم میخورد: در برخی از آثار، «عنصر پیشفعل»، اعم از اسم، صفت، و گروه حرف اضافهای عامل تعیینکنندهی کرانمندی فعل مرکب قلمداد شده، و در برخی دیگر، از نقش «فعل سبک» سخن به میان آمده است. ...
بیشتر
بررسی نمود واژگانی در افعال مرکب زبان فارسی یکی از موضوعات بحثبرانگیز در سالهای اخیر بوده است. در مطالعات این حوزه دو دیدگاه عمده به چشم میخورد: در برخی از آثار، «عنصر پیشفعل»، اعم از اسم، صفت، و گروه حرف اضافهای عامل تعیینکنندهی کرانمندی فعل مرکب قلمداد شده، و در برخی دیگر، از نقش «فعل سبک» سخن به میان آمده است. هدف از پژوهش حاضر که به تحلیل «ویژگیهای نمودی افعال مرکب مشتق از اسم» در زبان فارسی اختصاص دارد، بررسی نقش هر یک از اجزای فعل مرکب در ظهور و بروز ویژگیهای نمودی آن است. در رسیدن به اهداف پژوهش، با استفاده از رویکرد «نحو مرحلهی نخست»، مقولهی اسم بر حسب ساخت رویدادی که در خود واژگانی کرده، در قالب دو طبقهی فرایندی و غایتمند طبقهبندی شده است. شواهد پژوهش نمایانگر آن است که کرانمندی در افعال مرکب مشتق از اسم رویدادی در زبان فارسی، اساساً تابعی از ساخت رویدادی عنصر پیشفعل آنهاست. از اینرو، افعال مشتق از اسم فرایندی، ناکرانمندند، چرا که اسم فرایندی بر رویدادی دلالت دارد که فاقد نقطهی پایانی است. در مقابل، افعال مرکب مشتق از اسم غایتمند، به اعتبار آن که اسم مذکور بر رویدادی دلالت دارد که مستلزم وجود یک نقطهی پایانی است، از خوانشی کرانمند برخوردار خواهد بود. نتایج این پژوهش، از یکسو، نشاندهندهی خنثی بودن فعل سبک در تعیین کرانمندی فعل مرکب است، و از سویی دیگر، برخلاف دیدگاهی است که در آن تمامی افعال مرکب مشتق از اسم رویدادی کرانمند انگاشته شده است.
نحو
عطیه کامیابی گل؛ ریحانه بارانی
دوره 13، شماره 2 ، اسفند 1400، ، صفحه 225-258
چکیده
تهیه و تدوین مواد آموزشی برمبنای اصول علمی، یکی از اهداف کلان نظام در سند نقشه جامع علمی کشور محسوب می شود. با توجه به نیاز روزافزون به این منابع، متأسفانه امروزه با کمبود مطالب آموزشی سطحبندی شده و کارآمد، برای آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان مواجه هستیم. هدف پژوهش حاضر، ارائه متنی ساده شده از حکایات «قابوس نامه» برای ...
بیشتر
تهیه و تدوین مواد آموزشی برمبنای اصول علمی، یکی از اهداف کلان نظام در سند نقشه جامع علمی کشور محسوب می شود. با توجه به نیاز روزافزون به این منابع، متأسفانه امروزه با کمبود مطالب آموزشی سطحبندی شده و کارآمد، برای آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان مواجه هستیم. هدف پژوهش حاضر، ارائه متنی ساده شده از حکایات «قابوس نامه» برای مهارت خواندن فارسی در سطح فروپیشرفته است . این پژوهش به روش کتابخانهای، تحلیلی و میدانی صورت گرفت. بدین منظور، در بخش ساده سازی، چارچوب های پیشنهادی مکس ول (2011) و پتزولد و اسپسیا (2015) بر روی یک حکایت قابوس نامه، اعمال شد. در بخش میدانی برای سنجش بازخورد مدرسان، از مصاحبه کتبی نیمه ساختار یافته استفاده شد.متن انتخابی داستان کوتاهی با مضمون جهانی است که می توان از آن جهت تفهیم ضرب المثل و اصطلاحات رایج در زبان فارسی به فارسیآموزان بهره برد. تمامی مدرسان شرکتکننده در این پژوهش پس از بررسی بازخورد فارسی آموزان از مطالعه متن و حل تمرین های مربوطه، متناسب بودن موضوع متن انتخابی با نیاز فارسی آموز (درک ضرب المثل و نکات فرهنگی مستتر درس و مشاهده کاربرد آن در بافت واقعی زبان) را تائید کردند و طبق گزارش مدرسان، ساختار نحوی و واژگانی متن ها برای 19 نفر از مجموع 25 فارسی آموز قابلدرک بوده که نشان گر سطح دشواری مناسب متن های ساده سازی شده است.