زبانشناسی و گویشهای خراسان
جهاندوست سبزعلیپور
دوره 15، شماره 1 ، خرداد 1402، ، صفحه 53-94
چکیده
شاخۀ شمالغربی، یکی از شاخههای مهم زبانهای ایرانی است که زیرمجموعۀ فراوانی دارد و در مناطق وسیعی از ایران و خارج از آن گویشور دارد. از زیرشاخههای آن میتوان به تاتی، تالشی، سمنانی و غیره اشاره کرد. دهههای أخیر در مورد زبانها و گویشهای ایرانی پژوهشهای زیادی انجام شده و هر روز در حال تکمیل شدن هستند. هنینگ، یارشاطر، لُکوک، ...
بیشتر
شاخۀ شمالغربی، یکی از شاخههای مهم زبانهای ایرانی است که زیرمجموعۀ فراوانی دارد و در مناطق وسیعی از ایران و خارج از آن گویشور دارد. از زیرشاخههای آن میتوان به تاتی، تالشی، سمنانی و غیره اشاره کرد. دهههای أخیر در مورد زبانها و گویشهای ایرانی پژوهشهای زیادی انجام شده و هر روز در حال تکمیل شدن هستند. هنینگ، یارشاطر، لُکوک، استیلو در مورد دستهبندی زبانهای شمال، شمالغرب و مرکزی ایران نظرات ارزندهای ارائه کردهاند. محققان گویشور داخل ایران نیز در دهههای أخیر دادههای سودمندی از زبان رایج در مناطق خود منتشر کردهاند. یارشاطر و استیلو در مورد خانواده تاتی، به دستهبندیهای قابل توجهی دست زدهاند. در این مقاله ضمن بیان آن دستهبندیها، به تعدادی از گویشهای تاتی که در دستهبندی یارشاطر و استیلو نیامده، اشاره خواهد شد. هدف از این پژوهش بازخوانی متون به قصد دستیابی به همه گویشهای خانوادۀ زبانی تاتی است. پرسش اصلی این تحقیق آن است که «زبان تاتی در چه مناطقی رواج دارد و چه ارتباطی با زبان پهلوی اشکانی دارد؟» بررسی شواهد تحقیق نشان میدهد که زبان پهلوی اشکانی (پارتی) میتواند به عنوان نیای زبانهای تاتی فرض شود.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
لیلا روحانی سروستانی؛ محمدعلی آتش سودا؛ سمیرا رستمی
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، ، صفحه 59-86
چکیده
اصولاً نشانه و معنا در علم زبانشناسی مکمل یکدیگر هستند و هر کدام بدون دیگری چیزی به حساب نمیآید، عطار در گفتمانی که از آتش در آثار عرفانی خود ارایه میدهد، گونهای از نشانه مشهود است که آتش نه تنها در جایگاه یک وسیلۀ گرمابخش، که در جایگاه معنا و مفهوم دیگری نیز بروز میکند، که بررسی آن بیشتر در حوزۀ ساختار جانشینی زبانی شکل می-گیرد. ...
بیشتر
اصولاً نشانه و معنا در علم زبانشناسی مکمل یکدیگر هستند و هر کدام بدون دیگری چیزی به حساب نمیآید، عطار در گفتمانی که از آتش در آثار عرفانی خود ارایه میدهد، گونهای از نشانه مشهود است که آتش نه تنها در جایگاه یک وسیلۀ گرمابخش، که در جایگاه معنا و مفهوم دیگری نیز بروز میکند، که بررسی آن بیشتر در حوزۀ ساختار جانشینی زبانی شکل می-گیرد. پرسشهای اصلی ما این است که آتش در شعر عطار نیشابوری چه حالتهایی پیدا میکند، چگونه به جریان در میآید و گسترش مییابد؛ همچنین چگونه آتش میتواند معناآفرینی کند و چه معانی و ارزشهایی را ایجاد میکند؛ همچنین آتش و همبستههای آن با کدام نظامهای نشانه- معناشناسی از قبیل تنشی، حسی- ادراکی، عاطفی و زیباییشناختی ارتباط دارند؟ در این فرآیند نشانهها معمولاً در پیوند با معناها در قالب سیال، پویا و چند بعدی شکل میگیرند. این روش قادر است ضمن تجزیه و تحلیل متون ادبی و عرفانی ، خوانشی دگرگون از آنها آشکار کند. بررسی در آثار عطار نشان می دهد که وی با رویکردی تازه به پدیده ها از جمله آتش در پیوندی حسی ـ ادراکی معانی و مفاهیمی زیبا را رقم زند. عطار در این رویکرد زبانی، آتش را از نشانه شناسی ساختگرا به طرف نشانه ـ معناشناسی سیال سوق داده است. هدف از نگارش این مقاله بررسی نشانه ـ معناشناسی «آتش» در آثار عطار نیشابوری است که به شیوۀ تحلیلی ـ توصیفی انجام شده است. براساس این پژوهش میتوان نظامی برای درک بهتر مفاهیم مرتبط با نشانه- معنای آتش در شعر عطار نیشابوری به دست آورد.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
علی ایزانلو
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1401، ، صفحه 87-126
چکیده
نامهای خاص از مواردی است که ترجمه نمیشود و از زبانی به زبانی دیگر قرض گرفته میشود. زبانها بسته به ویژگیهای نظام واجی منحصر به فرد خود، تغییراتی در صورت نامهای قرضی میدهند. در این پژوهش تغییرات واجی نامهای کوچک تکجزئی در گونه ترکی رو به انقراض اسفیدانی (یکی از روستاهای شهرستان بجنورد) از منظر همزمانی مورد بررسی قرار گرفته ...
بیشتر
نامهای خاص از مواردی است که ترجمه نمیشود و از زبانی به زبانی دیگر قرض گرفته میشود. زبانها بسته به ویژگیهای نظام واجی منحصر به فرد خود، تغییراتی در صورت نامهای قرضی میدهند. در این پژوهش تغییرات واجی نامهای کوچک تکجزئی در گونه ترکی رو به انقراض اسفیدانی (یکی از روستاهای شهرستان بجنورد) از منظر همزمانی مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور، ابتدا، از میان نامهای اهالی روستا، با استناد به فهرستی از نامها و همچنین به صورت میدانی، 140 نام کوچک تکجزئی گردآوری شده است که با صورت معادل آنها در فارسی متفاوت بودند. سپس یک یک آنها با نام معادل خود در زبان فارسی معیار مقایسه و تفاوتهای آنها در قالب فرایندهای واجی شناسایی و دستهبندی شدهاند. پس از آن، انگیزههای واجی یا کاربردشناختی این تغییرات مورد بحث قرار گرفته است. فرایندهای واجی حذف واکه، همخوان یا حذف یک زنجیره واجی، نرمشدگی، افتادگی و افراشتگی از برجستهترین انواع فرایندها در بومیسازی دادهها بودهاند. یافتهها نشان میدهد انگیزههای گوناگونی در پس این تغییرات قابل شناسایی هستند: برخی از تغییرات در راستای همگونی با نظام واجی این گونه ترکی بوده است و برخی نیز به دلایل کاربردشناختی (مانند تحقیر، تحبیب، ایجاد صمیمیت و مخاطبشناسی) انجام گرفته است. دادهها و یافتههای این پژوهش میتواند در شناخت پژوهشگران از یک گونه اقلیت زبانی به طور کلی و فرایند قرضگیری نامهای کوچک به طور خاص سهم داشته باشد.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
جهاندوست سبزعلیپور؛ شیما جعفری دهقی
دوره 13، شماره 2 ، اسفند 1400، ، صفحه 111-136
چکیده
ارتباط دو زبان فارسی و عربی و تأثیرپذیری این دو از یکدیگر غیرقابل کتمان است. در دورۀ قبل و بعد از اسلام این دو زبان بر همدیگر تأثیر بسیار گذاشتهاند. پذیرش دین اسلام توسط ایرانیان باعث رواج لغات عربی بسیاری شد. نمازهای پنچگانه که در اوقات مختلفی از شبانهروز خوانده میشود، باعث توجه خاص به زمان نمازگزاری شده و لحظات و زمانهای نماز، ...
بیشتر
ارتباط دو زبان فارسی و عربی و تأثیرپذیری این دو از یکدیگر غیرقابل کتمان است. در دورۀ قبل و بعد از اسلام این دو زبان بر همدیگر تأثیر بسیار گذاشتهاند. پذیرش دین اسلام توسط ایرانیان باعث رواج لغات عربی بسیاری شد. نمازهای پنچگانه که در اوقات مختلفی از شبانهروز خوانده میشود، باعث توجه خاص به زمان نمازگزاری شده و لحظات و زمانهای نماز، اهمیت خاصی پیدا کردهاست. به همین دلیل، عباراتی که برای اشاره به زمان ادای نماز به کار میرفت، بعد از مدتی برای اشاره به زمان به طور مطلق به کار رفت و کمکم عباراتی همچون «نماز دیگر»، «نماز پیشین» و «پسین» و کلمات دیگر، علاوهبر اشاره به زمان نماز، به عنوان قید زمان به معنای «عصر، غروب و مانند آن» در بین زبانهای ایرانی رایج شدند. این تحقیق در پی آن است نشان دهد که در گویشهای ایرانی چه واژههایی تحتتأثیر نماز ایجاد شده و یا معانی تازهای پیدا کردهاند. دادههای این تحقیق هم به روش کتابخانهای از کتبی همچون ترجمۀ تفسیر طبری و هم به روش میدانی از گویشهای مختلف ایرانی گردآوری شدهاند. نتیجۀ تحقیق نشان میدهد هم در متون ادب فارسی و هم در گویشهای ایرانی واژههای زماننَمای قابل ملاحظهای تحتتأثیر نماز رایج شدهاند.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
زهره سادات ناصری؛ پریا رزمدیده
دوره 13، شماره 2 ، اسفند 1400، ، صفحه 257-282
چکیده
واژهبستها واحدهای زبانی هستند که هم برخی از ویژگیهای رفتاری واژهها را دارند و هم دارای برخی از خصوصیات تکواژهای وابسته هستند. ازاینرو، شناسایی و بررسی آنها در زبانهای مختلف یکی از جالبترین ویژگیهای زبانشناختی از نظر زبانشناسان است. زبان فارسی نیز از این قاعده مستثنی نیست. بدین ترتیب، هدف پژوهش حاضر، تعیین و توصیف ...
بیشتر
واژهبستها واحدهای زبانی هستند که هم برخی از ویژگیهای رفتاری واژهها را دارند و هم دارای برخی از خصوصیات تکواژهای وابسته هستند. ازاینرو، شناسایی و بررسی آنها در زبانهای مختلف یکی از جالبترین ویژگیهای زبانشناختی از نظر زبانشناسان است. زبان فارسی نیز از این قاعده مستثنی نیست. بدین ترتیب، هدف پژوهش حاضر، تعیین و توصیف واژهبستهای ضمیری در گویش قاینی بر اساس معیارهای آیخنوالد (2003) است. دادههای این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، با مراجعه به منابع مختلف گویش قاینی و ضبط گفتار آزاد 20 گویشور بومی ساکن شهرستان قاین و همچنین شم زبانی یکی از نگارندگان گردآوری شدهاست. واژهبستهای ضمیری در این گویش عبارتند از واژهبست مفعولی و فاعلی -(d)e و همچنین ضمایر متصل شخصی سوم شخص. نتایج دادهها حاکی از آن است که واژهبست مفعولی تنها به مفعول مفرد غیرجاندار اشاره دارد و در زمانی که مفعول حضور ندارد به فعل متعدی در همۀ شخصها و زمانها اضافه میشود. واژهبست فاعلی به فاعل سوم شخص مفرد (عمدتاً جاندار) اشاره دارد و در زمان عدم حضور فاعل، به فعل سوم شخص مفرد در تمام زمانها اضافه میشود. درباب نظام مطابقه، تنها زمانی در این گویش حالت کنایی حاکم است که در جملۀ دارای فعل سوم شخص مفرد، (d)e- نقش مفعولی داشته باشد؛ در این صورت نشانۀ یکسان با فاعل فعل لازم و نشانة متفاوت با فاعل فعل متعدی دارد. ضمایر شخصی واژهبستی هم در این گویش تنها شامل ضمایر سوم شخص میشوند. واژهبستهای ضمیری پس از بررسی براساس معیارهای 15 گانۀ آیخنوالد از نظر واژهبست بودن مورد تأیید قرار گرفت.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
راضیه موسوی خو؛ زهره زرشناس؛ آتوسا رستم بیک تفرشی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 83-112
چکیده
زبان سغدی از زبانهای ایرانی میانهی شرقیست که به سه گروه مانوی، بودایی و مسیحی تقسیم میشود. در این پژوهش به بررسی آرایش سازههای متن سغدی بودایی «وِسَنترَه جاتَکَه» پرداخته شده است. تاکنون پژوهشی در باب ردهشناسی زبان سغدی بودایی صورت نگرفته است. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و تحلیلها از نوع کمی و کیفی است، ...
بیشتر
زبان سغدی از زبانهای ایرانی میانهی شرقیست که به سه گروه مانوی، بودایی و مسیحی تقسیم میشود. در این پژوهش به بررسی آرایش سازههای متن سغدی بودایی «وِسَنترَه جاتَکَه» پرداخته شده است. تاکنون پژوهشی در باب ردهشناسی زبان سغدی بودایی صورت نگرفته است. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و تحلیلها از نوع کمی و کیفی است، گردآوری دادهها به روش کتابخانهای است. چارچوب تحلیل، مؤلفههای تحلیل آرایش سازهی معرفیشده در دبیرمقدم (۱۳۹۲) و درایر (۱۹۹۲) است. از میان مجموع ۲۸ مؤلفهی معرفیشده در این آثار، ۱۵مؤلفهی وابسته به اسم بررسی شدهاند. بر مبنای نظریهی جهت انشعاب (BDT) برای زبانهای گوناگون میتوان دو وضعیت را متصور شد: راستانشعابی و چپانشعابی. پس از بررسی۲۹۱۲ جفتعنصر وابسته به اسم موجود در متن، مشخص شد که زبان سغدی بودایی بر اساس فرضیهی جهت انشعاب، گرایش به چپانشعابی بودن دارد. به طوریکه در ۵ مؤلفه راستانشعابی یا هستهآغاز است و در ۸ مؤلفه چپانشعابی یا هستهپایان است.
زبانشناسی و گویشهای خراسان
طواق گلدی گلشاهی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 141-166
چکیده
زبان فارسی در سرزمین وسیع ایران از دیرباز مورد استفاده بوده و به علّت رسایی، شیوایی و سادگی از نظر دستوری و آوایی، مورد توجّه پادشاهان و درباریان بوده و همواره زبان-های ایرانی دیگر را تحت تأثیر قرار داده است. زبان کُردی که یکی از زبانهای مهم ایرانی است به سبب نزدیکی به زبان فارسی و همسایگی با آن زبان و رسمی بودن زبان فارسی در بسیاری ...
بیشتر
زبان فارسی در سرزمین وسیع ایران از دیرباز مورد استفاده بوده و به علّت رسایی، شیوایی و سادگی از نظر دستوری و آوایی، مورد توجّه پادشاهان و درباریان بوده و همواره زبان-های ایرانی دیگر را تحت تأثیر قرار داده است. زبان کُردی که یکی از زبانهای مهم ایرانی است به سبب نزدیکی به زبان فارسی و همسایگی با آن زبان و رسمی بودن زبان فارسی در بسیاری از مناطق کُردنشین، مانند دیگر زبانهای ایرانی، تأثیرات فراوانی را از زبان فارسی پذیرفته است. یکی از گویشهای زبان کُردی که در محیطی فارسیزبان، قرار گرفته و احتمال تأثیرپذیری آن گویش از گویشهای دیگر کُردی بیشتر است، گویش کُرمانجی خراسانی است که شاخهای از کُرمانجی شمالی است. مسألة اصلی در این پژوهش، تأثیر واژگانی زبان فارسی بر گویش کُرمانجی خراسانی بوده است و هدف، شناسایی کیفیّت و میزانِ تأثیر زبان فاسی از نظر واژگانی بر کُردی کُرمانجی خراسانی است و در این راستا از روش تحقیق میدانی- کتابخانهای و ابزار پرسشنامه و مصاحبه بهره گرفته شده است. از بررسی واژگان مشهور و پرکاربرد کُرمانجی خراسانی، این نتیجه، حاصل شده که زبان فارسی بر این گویش، اثرگذار بوده امّا این تأثیرات، اندک بوده است. از مجموع 342 واژة بررسی شده که در گویش کُرمانجی خراسانی رایج است، تعداد 23 واژة آن از زبان فارسی وام گرفته شده است. بر این اساس، نسبت واژگان فارسی در کُرمانجی خراسانی (6.72%) است. در بررسی کنایات و ترکیبات عامیانه نیز این نتیجه به دست آمده است که بعضی کنایات و ترکیبات عامیانة فارسی، عیناً وارد گویش کُرمانجی خراسانی شده و در بعضی موارد، ترجمة آنها راه یافته است و گاه، معادل فارسی آنها به گویش کُرمانجی خراسانی ورود پیدا کرده است؛ به این ترتیب، 40% کنایات و ترکیبات عامیانه، از زبان فارسی، وام گرفته شده و 60% کُردی است.