در متون مختلف، متغیّرهای واژگانی و بلاغی نقش برجستهای در جهتدارکردن محتوا، و انتقال صریح یا پوشیدهی ایدئولوژی دارند. در پژوهش حاضر، به منظور ارزیابی میزان صراحت یا پوشیدهگویی نویسندگان، کارکرد چهار متغیّر سبکی و گفتمانمدار «دشنام و دشواژگان»، »واژگان متعلق به گفتمانهای خاص»، «نمادپردازی و تداعی معانی» ...
بیشتر
در متون مختلف، متغیّرهای واژگانی و بلاغی نقش برجستهای در جهتدارکردن محتوا، و انتقال صریح یا پوشیدهی ایدئولوژی دارند. در پژوهش حاضر، به منظور ارزیابی میزان صراحت یا پوشیدهگویی نویسندگان، کارکرد چهار متغیّر سبکی و گفتمانمدار «دشنام و دشواژگان»، »واژگان متعلق به گفتمانهای خاص»، «نمادپردازی و تداعی معانی» و «تمثیل روایی» در تعدادی از روایتهای رئالیسم سوسیالیستی فارسی، که در فاصلهی سالهای 1320 – 1332 نوشته شدهاند، در چارچوب سبکشناسی انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج به دستآمده نشان میدهد که اگرچه همهی نویسندگان آثار مورد نظر در پی انعکاس روح حاکم بر زمانه و مشروعیتبخشیدن به ستیز علیه سلطه بودهاند، اما در انتقال این ایدئولوژی به مخاطب به دو شیوهی متفاوت عمل کردهاند؛ نویسندگان حزبی که در ارتباط مستقیم با حزب توده بوده و آثار روایی خود را به سفارش این حزب تولید کردهاند، تمایل چندانی به استفاده از شگردهای پنهانسازی ایدئولوژی از جمله نمادپردازی و تداعی معانی و همچنین تمثیل نداشته، بیشتر با استفاده از منغیر سبکی کاربرد واژگان متعلق به گفتمانهای خاص، به انتقال عریان ایدئولوژی مورد نظر پرداختهاند؛ این در حالی است که نویسندگان انتقادی و مستقل از حزب توده، با استفاده از شگردهای بلاغی نمادپردازی و تداعی معانی و نیز تمثیل، سعی در عمقبخشیدن به متن، پنهانسازی ایدئولوژی و القای ضمنی آن به مخاطب داشته، مخاطب را در نه در رویارویی با قدرت ساختاری و سرکوبگر حاکم بر جامعه، بلکه در تقابل با ارزشهای حاکم و سلطهی هژمونیک آنها قرار دادهاند.