شناخت گونهها و زیرگونههای شعر فارسی مسئلهای اساسی است؛ پژوهش حاضر با هدف کمک به گونهشناسی شعر معاصر فارسی، «سوژۀ بیآشیانه» را بهعنوان خصیصۀ سبکی بخشی از شعر نو و سپید که شعر سیاسی- انتقادی نامیده می-شود، معرفی میکند و بر همین مبنا به مطالعه و گونهشناسی شعر سیاسی- انتقادی چهار شاعر برجستۀ معاصر- نیما یوشیج، اخوان ...
بیشتر
شناخت گونهها و زیرگونههای شعر فارسی مسئلهای اساسی است؛ پژوهش حاضر با هدف کمک به گونهشناسی شعر معاصر فارسی، «سوژۀ بیآشیانه» را بهعنوان خصیصۀ سبکی بخشی از شعر نو و سپید که شعر سیاسی- انتقادی نامیده می-شود، معرفی میکند و بر همین مبنا به مطالعه و گونهشناسی شعر سیاسی- انتقادی چهار شاعر برجستۀ معاصر- نیما یوشیج، اخوان ثالث، شاملو و شفیعی کدکنی- میپردازد. با طرح این پرسشها که طردشدگی در قالب چه ابژههای هراسآوری در شعر واقعیت پیدا کرده و سوژۀ طردشده از طریق چه گفتمانهایی به طرد و رد قدرت بهعنوان امر آلوده پرداخته است و در نهایت چگونه در درون شبکۀ پیچیدۀ قدرت اتخاذ جایگاه نموده و نقطههای مقاومت ایجاد کرده است. با مطالعۀ شعر معاصر برمبنای نظری مذکور، نتایج پژوهش چهار زیرگونۀ شعری را نشان میدهد: زیرگونۀ شعر سیاسی- انتقادی نیما یوشیج امیدوارانه، سازشپذیر و مصالحهجو است. شعر مهدی اخوان ثالث مقاومتی ضروری، تنها و سازشناپذیر را نشان میدهد که طرد هویتی در گفتمان سیاسی آن آشکار است؛ از اینرو شعر اخوان را در زیرگونۀ مبارزه و خشم طبقهبندی میکنیم. در شعر شاملو، سوژه در جدال دائم بین مرگ و زندگی به سر میبرد و مرگ وجه غالب شعر سیاسی- انتقادی او است، سوژه برای نجات از نابودی به دامن معشوق پناه میبرد و دو گفتمان عشق و مبارزه درهممیآمیزد؛ از این رو عنوان شعر انتقادی- تغزلی را برای آن مناسب میدانیم و سرانجام در شعر انتقادی شفیعی کدکنی مویه و درد از دست دادن شکوه و شکوت دیرین برجسته است، لذا شعر انتقادی او را شکوههای دردآمیز مینامیم.
ادبیّات تطبیقى یکى از بخشهاى ارزشمند و مفید ادبیّات به شمار مىآید و ما را از تأثیر و تأثّر ادبیّات دیگر ملّتها آگاه می سازد و امکان توسعه و تبادل فرهنگى و ادبى را میان ملّتها فراهم مىسازد. مقایسه ادبیّات دو ملّت که از نظر زبان و جغرافیاى سیاسى با هم تفاوت دارند، به کشف اندیشه ها و تحوّلات ادبى مشترک مى انجامد ...
بیشتر
ادبیّات تطبیقى یکى از بخشهاى ارزشمند و مفید ادبیّات به شمار مىآید و ما را از تأثیر و تأثّر ادبیّات دیگر ملّتها آگاه می سازد و امکان توسعه و تبادل فرهنگى و ادبى را میان ملّتها فراهم مىسازد. مقایسه ادبیّات دو ملّت که از نظر زبان و جغرافیاى سیاسى با هم تفاوت دارند، به کشف اندیشه ها و تحوّلات ادبى مشترک مى انجامد و نشان مى دهد دو شاعر، علىرغم تفاوت زبانى و جغرافیایی، تا چه اندازه در سبک و محتوا به هم شبیه و داراى چه شباهتها و اشتراکات فکری و روحى هستند. در این پژوهش، به بررسی و مقایسه آثار، اشعار و اندیشه های دو شاعر معاصر و نوپرداز ایرانى و ترکمنستانی، «نیمایوشیج» و «کریم قرباننفساُف» پرداخته شده است. این دو شاعر، با وجود تفاوت زبانی و جغرافیایی و بدون آگاهی از سروده های یکدیگر، به دلیل برخوردارى از زمینه هاى سیاسی، فرهنگى و اجتماعىِ یکسان و موقعیّت هاى زمانى، در ابعاد گوناگونِ اندیشه و شعر، داراى شباهت هاى زیادى می باشند تا اندازهاى که علاوه بر شباهت در اندیشه و محتوا، در ساختار زبانى و شیوه هاى بیانى و نگاه هاى هنرى آنان نیز مشابهت هاى فراوانى وجود دارد. این تحقیق، بر اساس تقسیم بندی و دیدگاه تطبیقی «فرانسوا یوست» به دنبال واکاوی تطبیقیِ آثار و اندیشه های این دو شاعر بوده است.