سید مهدی ساداتی نوش آبادی؛ مهدی سبزواری؛ نرجس بانو صبوری؛ مزدک انوشه
دوره 12، شماره 1 ، تیر 1399، ، صفحه 1-29
چکیده
در این مقاله رد وابسته در زبان فارسی بر اساس دو رویکرد پیشنهادی در برنامهی کمینهگرا به نامهای «حرکت کنارهای» و «ادغام متقارن» تحلیل میشود. این مقاله ادعا میکند که رویکرد «حرکت کنارهای» با قائل شدن به حرکت کنارهای یک گروه اسمی از بند ادات به بند اصلی جمله جهت بازبینی و ارزشگذاری مجدد مشخصهی حالت خود، ...
بیشتر
در این مقاله رد وابسته در زبان فارسی بر اساس دو رویکرد پیشنهادی در برنامهی کمینهگرا به نامهای «حرکت کنارهای» و «ادغام متقارن» تحلیل میشود. این مقاله ادعا میکند که رویکرد «حرکت کنارهای» با قائل شدن به حرکت کنارهای یک گروه اسمی از بند ادات به بند اصلی جمله جهت بازبینی و ارزشگذاری مجدد مشخصهی حالت خود، با مبانی برنامه کمینهگرا مبنی بر حذف شدن مشخصههای تعبیرناپذیر پس از ارزشگذاری آنها، در تضاد است. استفاده از رویکرد «ادغام متقارن» و پذیرش رد وابسته بهعنوان یک گروه اسمی مشترک بین بندهای ادات و اصلی جمله نیز با توجه به نمونههای زبانی از زبان فارسی که در آنها مشخصه های حالت مختلفی برای گروه اسمی مشترک در بندهای جمله وجود دارد، نمیتواند مبنای توضیح این پدیده نحوی قرار گیرد. شواهد تجربی از زبان فارسی، نشاندهنده ویژگیهای متفاوتی برای ساختارهای دارای رد وابسته است بهگونهای که گروه اسمی جابهجاشده میتواند دارای مشخصه حالت متفاوتی در هر دو بند جمله باشد و وجود ضمیر در جایگاه رد اصلی در جمله باعث بدساختی جمله نمیشود. این مقاله ادعا مینماید که شواهد تجربی از زبان فارسی باستان و میانه مبنی بر عدم وجود جملههای دارای رد وابسته در آنها و همچنین شواهد زبان فارسی نو مبنی بر ویژگیهای خاص این پدیده ، نشانگر این واقعیت است که زبان فارسی فاقد پدیده نحوی رد وابسته است و ساختارهایی از زبان فارسی نو که در آنها بهظاهر رد وابسته وجود دارد، نشاندهنده تغییرات تدریجی در زبان فارسی نو و پیدایش این نوع از ساختها است.