تحلیل گفتمان انتقادی
مریم رشیدی
چکیده
پژوهش حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی و مطابق با الگوی سهلایهای نورمن فرکلاف، زبان عرفانی حافظ را در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین، بررسی و تحلیل میکند و به این مسئلۀ اصلی پاسخ میدهد که حافظ چرا، چگونه و با استفاده از کدام ساختارهای زبانی، گفتمان عرفانیاش را تولید و موجبات درک و دریافت آن را فراهم کردهاست. بدین منظور پس از توصیف ...
بیشتر
پژوهش حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی و مطابق با الگوی سهلایهای نورمن فرکلاف، زبان عرفانی حافظ را در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین، بررسی و تحلیل میکند و به این مسئلۀ اصلی پاسخ میدهد که حافظ چرا، چگونه و با استفاده از کدام ساختارهای زبانی، گفتمان عرفانیاش را تولید و موجبات درک و دریافت آن را فراهم کردهاست. بدین منظور پس از توصیف غزلهای عرفانی حافظ مطابق با چارچوب نظریه نقشگرای نظاممند مایکل هلیدی و با تکیه بر فرانقش اندیشگانی زبان در آن چارچوب، با عنایت به بافت درونزبانی و برونزبانی غزلها و با تحلیلی بینامتنی، به تفسیر و تبیین ایدئولوژیک آنها میپردازد. نتایج پژوهش نشان میدهد، ویژگیهای عرفانی شاخص در زبان حافظ، ویژگیهایی است که با دیگر متون عرفانی، اشتراکاتی دارد و ضمن ارائۀ مختصات بینامتنی و قواعد عام گفتمان عرفانی، منعکسکنندۀ دیدگاههای شخصی و ایدئولوژیک حافظ در ارتباط با اوضاع فرهنگی- اجتماعی زمانۀ اوست. دستاورد پژوهش، توجیه و تبیین علمی، نظاممند و الگومدار زبان عرفانی حافظ و بیان چگونگی و چرایی شکلگیری، تولید و دریافت گفتمان عرفانی او، با استفاده از ابزارهای دقیق و قابل اتکاء تحلیل انتقادی گفتمان است که نتایج پژوهش را بر پایههای مستدل و موثق زبانشناسی نوین، استوار و از برچسب کلیگویی و خطاهای حاصل از آن، مبرّا میسازد.
رضامراد صحرائی؛ شهناز یگانه
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسة میزان کاربرد انواع استعارة دستوری در مقالات علمی فیزیک، شیمی، زبانشناسی و علوم سیاسی نوشتهشده به زبان فارسی در چارچوب نظریه نقشگرای نظام مند هلیدی (1985) بهصورت علمی و پیکره بنیاد است. برای این منظور، 60 مقاله مربوط به رشتههای مذکور موردمطالعه قرار گرفتند. بررسی پیکره موردپژوهش، نشان میدهد که در ...
بیشتر
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسة میزان کاربرد انواع استعارة دستوری در مقالات علمی فیزیک، شیمی، زبانشناسی و علوم سیاسی نوشتهشده به زبان فارسی در چارچوب نظریه نقشگرای نظام مند هلیدی (1985) بهصورت علمی و پیکره بنیاد است. برای این منظور، 60 مقاله مربوط به رشتههای مذکور موردمطالعه قرار گرفتند. بررسی پیکره موردپژوهش، نشان میدهد که در هر دو گروه از متون، فرایند اسمسازی بیشترین میزان از انواع فرایندها را به خود اختصاص داده است. علاوهبراین، نتایج نشان میدهد که در مقالات شیمی و فیزیک (علوم تجربی) به ترتیب بیشتر از علوم سیاسی و زبانشناسی (علوم انسانی) از انواع استعارة دستوری استفادهشده است. همچنین بر اساس نتایج این پژوهش، میانگین استفاده از انواع استعاره دستوری در سه دهه موردمطالعه افزایش معناداری نداشته است. این نتیجه نشان میدهد که رشد نگارش مقالات علمی به زبان فارسی در سی سال اخیر کند بوده و برنامهریزی و توجه بیشتری را میطلبد.