رده شناسی زبان
حامد مولایی کوهبنانی؛ حسین بازوبندی
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 19 تیر 1403
چکیده
تحلیل مقابلهای که الگوهای اولیه آن برپایه زبانشناسی ساختگرا شکل گرفته عمدتا به بررسی سطوح دشواری جنبههای واجی، صرفی و نحوی زبانها میپردازد تا از طریق تاکید بر تفاوتهای بین زبانها، آموزش زبان دوم را تسهیل کند. در پژوهش حاضر قصد داریم ساختار هجای کرهای و فارسی را از منظر سه معیار رده-شناسی یعنی عناصر سازنده هجا، قواعد ...
بیشتر
تحلیل مقابلهای که الگوهای اولیه آن برپایه زبانشناسی ساختگرا شکل گرفته عمدتا به بررسی سطوح دشواری جنبههای واجی، صرفی و نحوی زبانها میپردازد تا از طریق تاکید بر تفاوتهای بین زبانها، آموزش زبان دوم را تسهیل کند. در پژوهش حاضر قصد داریم ساختار هجای کرهای و فارسی را از منظر سه معیار رده-شناسی یعنی عناصر سازنده هجا، قواعد واجآرایی و تعداد هجاها و برپایۀ تحلیل مقابلهای بررسی کنیم. نتایج پژوهش نشان میدهد که هر دو زبان دارای واکههای ساده مشابه هستند که اجازه حضور در جایگاه قله هجا را دارند و محدودیتی در این مورد دیده نمیشود. همچنین، با مقایسۀ 22 همخوان کرهای و 23 همخوان فارسی مشخص شد که در هر دو زبان محدودیتهایی برای ورود برخی همخوانها در برخی جایگاههای هجا وجود دارد که هیچکدام مشابه با هم نیستند. نتایج مربوط به نحوۀ همنشینی واجها به منظور ساخت هجا براساس جهانیها در دو زبان نیز نشان داد که در فارسی برای ساخت هجای غیرمسطح، هسته و پایانه با هم یک سازه میسازند و سپس با آغازه ترکیب میشوند. این در حالی است که در کرهای، آغازه و هسته با هم تشکیل سازه داده و سپس با پایانه ادغام میشوند. علاوه بر این، بخش دیگری از نتایج نشان میدهد که فارسی دارای ساختار هجایی CV(CC) است در حالی که کرهای ساختار هجایی CVC(C) دارد.
حامد مولایی کوهبنانی؛ علی علیزاده؛ شهلا شریفی
دوره 14، شماره 1 ، فروردین 1401، ، صفحه 1-27
چکیده
در این پژوهش به دنبال معرفی روشی جدید برای توجیه ترتیب سازهای عناصر بند در زبان فارسی هستیم. به این منظور دستور نقشگراگفتمانی (2008) به عنوان جدیدترین دستور نقشگرا چارچوب اصلی این پژوهش را تشکیل میدهد. این دستور برخلاف اصول ردهشناختی گرینبرگ (1963) از روشی پویا برای تعیین ترتیب سازهای استفاده میکند. روش ترتیب قرارگیری ...
بیشتر
در این پژوهش به دنبال معرفی روشی جدید برای توجیه ترتیب سازهای عناصر بند در زبان فارسی هستیم. به این منظور دستور نقشگراگفتمانی (2008) به عنوان جدیدترین دستور نقشگرا چارچوب اصلی این پژوهش را تشکیل میدهد. این دستور برخلاف اصول ردهشناختی گرینبرگ (1963) از روشی پویا برای تعیین ترتیب سازهای استفاده میکند. روش ترتیب قرارگیری سازهها در این دستور به گونهایست که هیچ جایگاهی از قبل برای عنصر خاصی از زبان تعیینشده نیست بلکه جایگاه هر عنصر براساس لایهای که در آن تولید میشود، نقش کاربردی و معنایی آن (بافت زبانی) و با توجه به سایر عناصر بالادستی آن در سلسله مراتب لایههای دو سطح بینافردی و بازنمودی تعیین میگردد. علاوه بر این، در این دستور قواعدی برای تعیین ترتیب سازهها معرفی شده است که نه تنها به تعیین ترتیب عناصر بند کمک میکند بلکه برای تعیین عناصر تشکیل دهندۀ گروه و واژه نیز کاربرد دارد؛ با این وجود هدف پژوهش حاضر تنها تعیین ترتیب سازههای فارسی در سطح بند است. دستور نقشگرا گفتمانی چهار جایگاه مطلق آغازی، دومین، میانی و پایانی و تعدادی جایگاه نسبی را برای سازههای تشکیلدهندۀ بند در نظر میگیرد؛ طبق روش بالا به پایین این دستور، هر زمان یکی از این چهار جایگاه مطلق اشغال شود جایگاههای نسبی آن میتوانند پذیرای عنصر دیگری شوند. با درنظر گرفتن چهار جایگاه در این دستور شرایطی ایجاد میشود که در ازای هر روساخت دستوری طبق اصول ردهشناختی گرینبرگ، 14 ترتیب سازهای محتمل وجود خواهد داشت. به عبارتی، در مقابل 6 ترتیب سازهای گرینبرگ یعنی SOV,SVO,OVS,OSV,VOS,VSO، در این دستور 84 احتمال وجود دارد. نتایج این پژوهش حاکی از کارایی اصول این دستور برای تعیین ترتیب سازهای بند فارسی به عنوان زبانی با ترتیب سازهای آزاد است. از طرف دیگر، با توجه به آنکه در این دستور اعتقادی به وجود حرکت سازهای نیست میتوان -با استدلالهای نقشی- آزادی سازههای بند فارسی را (به عنوان نتیجۀ نیت کاربردی گوینده) به صورت پایهزایشی توجیه کرد. به همین منظور، در بخش آخر پژوهش یکی از انواع قلب نحوی نیز ( قلب تحوی کوتاهبرد چپگرای فارسی) به عنوان فرایندی پربسامد برمبنای ملاحظات کاربردی (نه نحوی) دستور نقشگراگفتمانی مورد بررسی قرار می گیرد.
رده شناسی زبان
فائزه سلیمی؛ والی رضایی؛ محمد عموزاده
دوره 14، شماره 1 ، فروردین 1401، ، صفحه 135-157
چکیده
از میان فرآیندهای کاهندة ظرفیت فعل میتوان به حذف مفعول اشاره کرد که در آن فعل متعدی بدون بیان مفعول به صورت یک فعل تک ظرفیتی به کار می رود. با این حال درک مخاطب از معنای جمله و نیز مفهوم مفعول محذوف کامل بوده و حذف مفعول در انتقال پیام خللی ایجاد نمیکند. ساخت حذف مفعولِ مورد نظر در پژوهش حاضر متفاوت از حذف به قرینه و حذف بافتی است ...
بیشتر
از میان فرآیندهای کاهندة ظرفیت فعل میتوان به حذف مفعول اشاره کرد که در آن فعل متعدی بدون بیان مفعول به صورت یک فعل تک ظرفیتی به کار می رود. با این حال درک مخاطب از معنای جمله و نیز مفهوم مفعول محذوف کامل بوده و حذف مفعول در انتقال پیام خللی ایجاد نمیکند. ساخت حذف مفعولِ مورد نظر در پژوهش حاضر متفاوت از حذف به قرینه و حذف بافتی است و نمونههایی را شامل میشود که مرجع مفعول جایی پیشتر در متن گفتاری یا نوشتاری ذکر نشده باشد و بافت زبانی و موقعیتی نیز سرنخهایی برای تشخیص مرجع مفعول حذف شده به دست ندهد. هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگیهای مرجع مفعول محذوف بر مبنای عمدهترین سلسله مراتب ردهشناختی است. به این منظور که از این طریق بتوان رفتار مفعول قابل حذف را در قیاس با مفعول سرنمون حاضر در جمله پیشبینی نمود. از این رو 435 مورد حذف مفعول از منابع متعددی استخراج گشته و به لحاظ جانداری، ارجاعیت، معرفگی و نیز با توجه به سلسله مراتب جانداری گسترده مورد ارزیابی قرار گرفته است. یافتهها نشان میدهد که بر خلاف مفعول حاضر در جمله، مفعول قابل حذف در پایینترین جایگاههای سلسله مراتب مذکور قرار داشته و عموماً بیجان، نکره، غیرارجاعی و عام است.
رده شناسی زبان
حامد مولایی کوهبنانی
دوره 13، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 113-140
چکیده
یکی از کاربردهای ضمیر ابقایی در ساخت موصولی برخی زبانهای دنیاست. براین اساس، ضمیر ابقایی اشاره به ضمیری همنمایه با هسته اسمی ساخت موصولی دارد که درون بند موصولی ظاهر میشود. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با بررسی کارکرد ضمیر ابقایی در انواع ساختهای موصولی هستهدار فارسی، میزان انطباق رفتار این زبان با جهانیها سنجیده شود. براین ...
بیشتر
یکی از کاربردهای ضمیر ابقایی در ساخت موصولی برخی زبانهای دنیاست. براین اساس، ضمیر ابقایی اشاره به ضمیری همنمایه با هسته اسمی ساخت موصولی دارد که درون بند موصولی ظاهر میشود. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با بررسی کارکرد ضمیر ابقایی در انواع ساختهای موصولی هستهدار فارسی، میزان انطباق رفتار این زبان با جهانیها سنجیده شود. براین اساس دو هدف عمده در این پژوهش وجود دارد. هدف نخست مربوط به تعیین شیوۀ تولید ضمیر ابقایی در ساخت موصولی فارسی طبق سه الگوی جهانی موجود است. هدف دوم، بازبینی رفتار فارسی در سلسلهمراتب دسترسی کینان و کامری (1977) است. نتایج پژوهش در رابطه با هدف نخست، نشان میدهد که فارسی با توجه به استفاده از متمم-نمای «که» در ابتدای بند موصولی، داشتن ضمیر ابقایی در ساخت جزیرهای قوی و خوانش یکسان جمله هنگام کاربرد ضمیر ابقایی و خلا، این ضمیر را به صورت پایهزایشی تولید میکند. نتایج پژوهش در رابطه با هدف دوم نیز حاوی پیشنهادی در رابطه با جایگاه فارسی در راهبرد حفظ ضمیر در سلسلهمراتب دسترسی است. در حالی که طبق نظر کینان و کامری (1977) راهبرد موصولیسازی فارسی با هسته فاعلی لزوما خلا و با هستۀ متممی لزوما حفظ ضمیر است، به نظر میرسد در هر دو ساخت فوق میتوان تحت شرایط خاص از راهبرد رقیب نیز بهره برد.
والی رضایی
دوره 3، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
ساختهای سببی درنظام ذهنی بشر و در نتیجه درنظام زبانی همة زبانهای دنیا، نقش بسیار اساسی دارد. در این تحقیق سعی شده است، پس از بررسی انواع ساختهای سببی از دیدگاه ردهشناختی، با استفاده از انگاره ساختواژه- بنیاد و همچنین انگاره پیشنهادی سونگ، روی گروه اسمی سببی ساز و سببی پذیر ، تأکید بیشتری شود؛ همچنین بر اساس سلسله مراتب جانداری، ...
بیشتر
ساختهای سببی درنظام ذهنی بشر و در نتیجه درنظام زبانی همة زبانهای دنیا، نقش بسیار اساسی دارد. در این تحقیق سعی شده است، پس از بررسی انواع ساختهای سببی از دیدگاه ردهشناختی، با استفاده از انگاره ساختواژه- بنیاد و همچنین انگاره پیشنهادی سونگ، روی گروه اسمی سببی ساز و سببی پذیر ، تأکید بیشتری شود؛ همچنین بر اساس سلسله مراتب جانداری، نقشه معنایی برای گروه اسمی سببی ساز ترسیم می شود. علاوه بر آن، در سلسله مراتب حالت، جایگاه گروه اسمی سببی پذیر در ساختهای سببی ساختواژی بررسی میشود و میزان تصویرگونگی بین فاصله زبانی و فاصله مفهومی گروه اسمی سببی ساز و گروه اسمی سببی پذیر نیز مورد بررسی قرار می گیرد. این پژوهش نشان میدهد گروه اسمی سببی پذیر در ساختهای سببی ساختواژی در سلسله مراتب حالت همیشه جایگاه ثابتی ندارد و از جایگاه انعطاف پذیری برخوردار است. همچنین فاصله زبانی بین گروه اسمی سببی ساز و سببی پذیر در ساختهای سببی واژگانی معمولاً بیانگر فاصله مفهومی بین آنهاست و در نتیجه تصویرگونه است؛ با این حال در برخی ساختهای سببی نحوی این فاصله زبانی همواره تصویرگونه نیست.