نحو
شبنم مجیدی؛ فاطمه بهرامی؛ مزدک انوشه
دوره 16، شماره 1 ، مرداد 1403، ، صفحه 151-185
چکیده
در سنت دستور زایشی، پدیدۀ حذف یا زدایش، ساختهای گوناگونی را دربرمیگیرد که در آنها عناصر پیشبینیپذیر نحوی ذیل شرایط خاصی از اشتقاق زدوده میشوند. از سرآغاز نظریۀ اصول و پارامترها، یافت تعمیمی که بتواند همۀ گونههای حذف را تبیین کند، یکی از مسائل بنیادین زبانشناسان بوده است. مقالۀ حاضر میکوشد تا در چارچوب کمینهگرایی ...
بیشتر
در سنت دستور زایشی، پدیدۀ حذف یا زدایش، ساختهای گوناگونی را دربرمیگیرد که در آنها عناصر پیشبینیپذیر نحوی ذیل شرایط خاصی از اشتقاق زدوده میشوند. از سرآغاز نظریۀ اصول و پارامترها، یافت تعمیمی که بتواند همۀ گونههای حذف را تبیین کند، یکی از مسائل بنیادین زبانشناسان بوده است. مقالۀ حاضر میکوشد تا در چارچوب کمینهگرایی فازبنیاد گامی بهسوی این هدف بردارد و تبیین جامعی از انواع مختلف حذف در جملات زبان فارسی بهدست دهد. برای این منظور، نخست به مهمترین موارد حذف در پیشینۀ پژوهش نگاهی میافکنیم و تبیینهای مختلف از این پدیدۀ زبانی را ارزیابی میکنیم. سپس به معرفی سامانۀ متممساز شکافته و بررسی فرافکنهای نقشنمای فراتر از گروه زمان میپردازیم تا از این طریق، فرافکنی را که در زبان فارسی هستۀ فاز بالایی را تشکیل میدهد، بیابیم. بررسی شواهد زبانی نشان میدهد در فارسی، مانند زبان آلمانی، عناصر متممسازی مانند «که» و «تا» در هستۀ گروه ایستایی تولید میشوند و سپس به هستۀ گروه عامل ارتقا مییابند و بنابراین، گروه ایستایی را باید نقطۀ فاز بالایی تلقی کرد که برخی از فرایندهای حذف را در درون ساختار بند موجب میشود. در ادامۀ این مبحث، توصیفی تفصیلی از انواع حذف در درون جمله به دست میدهیم و میکوشیم ساختهای محذوفی همچون کافت، شبهکافت، ارتقای گره راست، حذف گروه فعلی، بندزدایی، پیپرسش و خردهپاسخ را براساس رویکرد کمینهگرا تحلیل کنیم. سرانجام در بخش پایانی پژوهش استدلال میکنیم که انواع حذف درون بند بر فرافکن فاز پایینی (vP) یا فاز بالایی (FinP) اعمال میشوند و هستهها و/ یا سازههایی را از اشتقاق نحوی میزدایند. این تحلیل با تکیه بر فرایندهای پسانحوی حذف و ادغام صرفی توضیح میدهد که چرا در محمولهای مرکب فارسی، جزء غیرفعلی محمول میتواند حفظ یا حذف شود.