ساختواژه
کورش کریمی؛ آرزو نجفیان؛ راضیه مهدی بیرقدار؛ سیدمحمد حسینی معصوم
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 20 اسفند 1402
چکیده
جستار حاضر در تلاش است تا با اتخاذ روش تحلیلی _ توصیفی و بهرهگیری از امکانات صرف ساختی بوی (2010) سلسلهمراتبی طرحوارهای حاکم بر صورتبندی اسمهای مرکب برونمرکز در کردی سورانی را کشف کرده و به مدلی کلی از نظام مفهومساز ناظر بر آنها دست یابد. در وهلۀ نخست دادههای پژوهش شامل 1400 اسم مرکب از فرهنگ-های کردی- فارسی ههنبانه بورینه ...
بیشتر
جستار حاضر در تلاش است تا با اتخاذ روش تحلیلی _ توصیفی و بهرهگیری از امکانات صرف ساختی بوی (2010) سلسلهمراتبی طرحوارهای حاکم بر صورتبندی اسمهای مرکب برونمرکز در کردی سورانی را کشف کرده و به مدلی کلی از نظام مفهومساز ناظر بر آنها دست یابد. در وهلۀ نخست دادههای پژوهش شامل 1400 اسم مرکب از فرهنگ-های کردی- فارسی ههنبانه بورینه (شرفکندی، 1369) و فرهنگ فارسی- کردی دانشگاه کردستان (1392) به صورت تمام-شمار استخراج شد. در مرحلۀ دوم با استفاده از آزمون هستهمندی و شمول معنایی اسکالیز و گویورا (2011) و همچنین شم زبانی دو تن از نگارندگان بهعنوان گویشور بومی، 842 نمونهشدگی یعنی بالغ بر 60 درصد از کل دادهها برونمرکز تشخیص داده شدند. سپس با استفاده از ابزار نظری پژوهش و اتکاء بر نمونهشدگیهای مورد بررسی، یک کلانطرحواره، 12 طرحوارههای میانی و 54 ریزطرحوارۀ حاکم بر اسمهای مرکب برونمرکز ترسیم شدند. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که صرف قرارگرفتن واژه ذیل عنوان برونمرکز به معنای گسیختگی در انگیزش و انسداد کامل رابطۀ میان صورت و معنا در تمامی موارد نبوده بلکه این امر طیفی از ترکیبهایی با تیرهگی معنایی کمتر تا ترکیبهای مطلقا تیره را در بر میگیرد. شایان ذکر است که وجود ترکیبهای فاقد هستۀ اسمی را میتوان نشانهای دال بر عدم تاثیرپذیری مقولۀ واژگانی برونداد از سازههای مشارکتکننده در ساخت به حساب آورده و این امر را در قالب تراوش مشخصههای طرحوارۀ حاکم بر نمونهشدگیهای تحت تسلط تفسیر کرد. به بیان دیگر یافتههای پژوهش نشان میدهند که طرحوارهها هم بر تعیین مشخصههای صوری ساخت و هم بر تعیین حدود معنایی آنها تاثیرگذار هستند.
رضا حیدری زادی؛ سید محمد حسینی معصوم؛ آرزو نجفیان؛ بلقیس روشن
دوره 8، شماره 15 ، بهمن 1395، ، صفحه 53-74
چکیده
فعلهای مرکب در زبان فارسی از زایایی بالایی برخوردارند. این فعل ها، از یک طرف ساختاری ترکیبی و نحو بنیاد دارند، اما از طرف دیگر، عملکرد آنها در نحو یکپارچه و به صورت یک هستة واژگانی منسجم است و هم چنین درونداد فرایندهای ساختواژی قرار می گیرند. در این پژوهش، فرض بر این است که فعلهای مرکب عمل کرد دوگانه صرفی-نحوی دارند. هدف پژوهش حاضر ...
بیشتر
فعلهای مرکب در زبان فارسی از زایایی بالایی برخوردارند. این فعل ها، از یک طرف ساختاری ترکیبی و نحو بنیاد دارند، اما از طرف دیگر، عملکرد آنها در نحو یکپارچه و به صورت یک هستة واژگانی منسجم است و هم چنین درونداد فرایندهای ساختواژی قرار می گیرند. در این پژوهش، فرض بر این است که فعلهای مرکب عمل کرد دوگانه صرفی-نحوی دارند. هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد فعلهای مرکب ساخته شده با فعل سبک "کرد" در زبان فارسی دارای ساخت اشتقاقی فازگونه هستند. داده های تحقیق، نمونه هایی از فعل های مرکب هستند که از فرهنگ دو جلدی سخن استخراج شده اند. مبنای نظری این تحقیق با روش های اشتقاقی مطرح شده در آثار چامسکی (2000؛ 2001؛ 2008) ، مرنتز (2001؛ 2007) هم سویی دارد، هرچند از بعضی مفاهیم نظری در نظریه های ساختواژی همچون لیبر (1980) هم استفاده شده است. نتایج نشان می دهند که فعل های مرکب دارای اشتقاقی فازگونه اند. در زبان فارسی، ریشه فعل و جزء غیرفعلی در دامنة یک فاز ساختواژی ادغام می شوند سپس آن ریشه ها برای رفع نیازهای اشتقاقی یا محاسباتی به پوستة آن فاز ساختواژی حرکت می کنند که در آن جایگاه تحت تأثیر عملیات های نحوی می توانند به جایگاه های نحوی حرکت کنند و گسترش یابند.
آرزو نجفیان؛ بلقیس روشن؛ زهرا قیراطی
دوره 7، شماره 13 ، مهر 1394، ، صفحه 21-38
چکیده
پسوندهای نسبتساز در زبان فارسی «ی، ین، ینه، گان، گانه، انه، ئیه/یه» هستند. شواهد زبانی نشان میدهد که بااتصال این پسوندها به واژه، غیر از مفاهیم هستهای «منسوب به» و «مربوط به» در بعضی از کلمات مفاهیم حاشیهای از قبیل دارندگی، شباهت، امکان، الزام، منشأ، جهت، غایت، مرتبه، شیوه، محدوده، کمیت، واسطه و ... نیز برداشت میشود که درواقع ...
بیشتر
پسوندهای نسبتساز در زبان فارسی «ی، ین، ینه، گان، گانه، انه، ئیه/یه» هستند. شواهد زبانی نشان میدهد که بااتصال این پسوندها به واژه، غیر از مفاهیم هستهای «منسوب به» و «مربوط به» در بعضی از کلمات مفاهیم حاشیهای از قبیل دارندگی، شباهت، امکان، الزام، منشأ، جهت، غایت، مرتبه، شیوه، محدوده، کمیت، واسطه و ... نیز برداشت میشود که درواقع این مفاهیم ثانویه به حوزه کاربردشناسی مرتبط میشود. چگونگی ارتباط میان این مفاهیم هستهای و کاربردشناختی به حوزه علم صرفکاربردشناختی برمیگردد که نقشهای کاربردشناختی واژه را طی مراحل ساختواژه و در ارتباط با دیگر واژههای زبان به تصویر میکشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی صرفی-کاربردشناختی پسوندهای اشتقاقی نسبت در زبان فارسی از منظر مدل شعاعی ژورافسکی (1996) است. نتایج نشان میدهدکه برخی مفاهیم کاربردشناختی این پسوندها با حوزههای معنایی دیگر پسوندهای اشتقاقی زبان نظیر تصغیر، شباهت و اتصاف و دارندگی همپوشانی دارد. این اشتراکات نشانگر وجود اتصالات شبکهای بین مفاهیم مختلف زبانی هست که بهصورت مستمر و در طول تاریخ زبان باهم در تعاملاند. گرههای ارتباطی میان شبکۀ معنایی واژگان زبان آنقدر درهمتنیده است که گاه برجسته شدن یکی از این رابطهها سبب برجسته شدن همزمان چند شاخه ارتباطی دیگر میگردد و معانی متعددی را همزمان به ذهن متبادر مینماید.